دوشنبه 20 دی 1395-10:8 کد خبر:39459
بلاغ گزارش میدهد:
سفره مازندرانیها هر روز کوچکتر از دیروز/ بازار سیلی داغ است
قشر ضعیف جامعه همیشه در بحرانهای اقتصادی آسیب بیشتری میبینند، چرا که مجبور هستند از تمام ابعاد زندگی خود کم بگذارند تا روزگارشان بگذرد.
خزرتیترخبر: اوضاع و احوال معیشتی مردم اصلا خوب نیست،مردم با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند،سفرهها هر روز کوچکتر میشوند و افرادی که مسئولیت زندگی را به دوش میکشند، نمیدانند بخندند یا بگریند؛ انگار قرار است داستان تکراری همچنان بیسرانجام بماند و اقشار کم درآمد و محروم جامعه شرمنده فرزندان و خانواده خود باشند.
در حالی قانون کار تصریح دارد که مزد کارگران باید هزینه زندگی یک خانواده را تامین کند، حداقل حقوق پایه و حتی در برخی مشاغل و حرفهها که افراد تنها برای امرار معاش خانواده مجبورند با دریافت حقوقهایی کمتر، شغل و کاری را بپذیرند که تنها کفاف چند روز "هزینه خانوار" را میدهد.
بهراستی آیا مسئولان میتوانند با دریافت همین حقوقهای ناچیز، زندگی خود را به مدت یک ماه اداره کنند؟
بهراستی هزینههای هر بخش، از جمله مسکن، پوشاک، بهداشت و درمان، حمل و نقل، خرید و سایل، سایر هزینهها و خوراک با این حقوق زیر خط فقر در ماه چگونه تأمین میشود؟
مسؤولان؛ لطفا مدیریتتان را به مردم هم یاد دهید
ارقام مرکز آمار نشان میدهد قدرت خرید هر یکهزار تومان ده سال گذشته در حال حاضر به حدود 300 تومان رسیده است و طبق محاسبات انجام شده، اگر حقوق نیروی کار از ابتدای سال آینده به میزان 25 درصد افزایش یابد، این افزایش دستمزد در ابتدای سال 2.5 درصد و در نهایت نیز 1.6 درصد در قیمت کالاها و خدمات تاثیرگذار خواهد بود.
بنابراین میبینیم این افزایش بر روند قدرت رقابت بنگاهها و هزینههای تحمیلی کارفرماها تاثیری جبرانناپذیر نمیگذارد؛ اما تبعات اجتماعی عدم افزایش مزد بسیار بیشتر است؛ تاثیر مثبت در افزایش قدرت خرید، افزایش بهرهوری بنگاهها، به حرکت درآمدن گردش مالی بنگاهها، خروج از رکود بهدلیل افزایش تقاضا، افزایش حاشیه سود سرمایه بهدلیل افزایش تیراژ، میل به حضور در مشاغل مولد، ایجاد روحیه اعتماد به نمایندگان و وزارتخانه در کارگران و... تنها گوشهای از این موارد مثبت است.
در سال جاری نیز برخی اقلام پُرمصرف خانوارهای کارگری افزایش قیمت داشته و فاصله معیشت و درآمد کارگران هر روز بیشتر میشود،معمولا نرخهای تورم اعلامی بانک مرکزی و مرکز آمار با واقعیتهای زندگی کارگران تفاوت دارد.
اما اگر برفرض، نگاه دستاندکاران تعیین دستمزد بر افزایش دستمزد مطابق نرخ تورم باشد، به راستی این افزایش چند درصدی حقوق میتواند مشکلات کارگران را برطرف کند؟
یکی از اصلیترین گلایههای جامعه کارگری، عدم برقراری تعادل بین هزینهها و درآمد بوده است و به اصطلاح دخل و خرج زندگی آنها هماهنگ نیست.
البته مسئولان خود بهتر از کارگران بر وضعیت بازار کار و وضعیت معیشتی واقف هستند؛ اما گاهی بدون توجه به وضعیت معیشتی مردم از مسؤولیتهای خود شانه خالی میکنند و توجیه خود برای افزایش اندک دستمزد را، توجه به قانون قلمداد میکنند.
در مملکتی که این همه بیکار و فقیر وجود دارد و بسیاری از مردم در تأمین معاش اولیه خود مشکل دارند و گرانی و تورّم بیداد میکند و افزایش سرسامآور کالاهای مورد نیاز بلای جان مردم شده است، مجلس و دولت استدعا میشود با همکاری نزدیک با یکدیگر برای حل معضل تورم و گرانی قدم جدی بردارند.
تورم و گرانی روی سفرههای مردم بسیار تاثیر گذاشته و آمارهایی که از سوی بانک مرکزی و دیگر مراکز آماری کشور عرضه میشود با واقعیت تناسبی ندارد، چون سفرههای مردم هر روز کوچکتر میشود و آنها هر روز در خرید مایحتاج خود با مشکلات بیشتری مواجه میشوند و افرادی که مسئولیت زندگی را به دوش میکشند، نمیدانند بخندند یا بگریند.
یکی از وعدههای مهم رییسجمهوری کشورمان چه در دوران تبلیغات انتخاباتی و چه زمان قدم نهادن به پاستور، حل مشکلات اقتصادی مردم در طی 100 روز بود، اما 100 روز به بیش از 1000 روز هم رسید و هیچ خبری از گشایش مشکلات اقتصادی مردم نشد،انگار قرار است داستان تکراری همچنان بیسرانجام بماند و اقشار کم درآمد و محروم جامعه شرمنده فرزندان و خانواده خود باشند.
پای درد و دل مردم/ گونههای سرخ را نظارهگر بودم
نزدیک ظهر است، مرد مسنی که تمام موهایش سفیده شده در گوشهای از خیابان نشسته درباره وضع معیشتش میگوید: «کفاش است،(با حالت ناراحت) از صبح تا شب در این قوطی فلزی کار میکنم.
الان باید بازنشسته باشم ولی باز هم کار میکنم چرا که درآمدم کفاف هزینه زندگی را نمیدهد. گوشت کیلویی 30هزار تومان، برنج کیلویی 12 هزار تومان و میوه کیلویی 5 و 6 هزار تومان و...» لیست تمام قیمتها را میشمرد و به سادهترین کالاها میرسد؛ سرش را پایین انداخته و افسرده ادامه میدهد: از همه مهمتر اجاره خانه است؛ 10 میلیون پول پیش با ماهیانه 550 هزار تومان برای یک خانه 85 متری آنهم در مجتمع مسکن مهر پرداخت میکنم.
سیدغلامرضا ادامه میدهد: مشکل اصلی ما گرانی است.،من نمیدانم تورم چقدر است ولی از نظر جیب من هزار درصد است، قیمت هر چیزی را که سوال میکنید حداقل دو برابر شده است،اصلاً امروز قیمتها یک چیز است و فردا یک چیز دیگر، هیچ کالایی دو روز در یک قیمت نیست،من یادم نیست آخرین بار چه زمانی بود که با کالایی مواجه شدم که قیمتش کاهش پیدا کرده باشد.»
به سراغ نفر بعدی میروم، دو فرزند دارد یکی دانشجو و دیگری محصل، خودش هم کارشناسی ارشد ادبیات خوانده اما بر روی یک تاکسی درون شهری کار میکند.
همسرش نیز در یک شرکت خدماتی قراردادی است، میگوید: کل درآمدم حدود یک میلیون تومان است، همسرم نیز درآمد 400 هزار تومانی دارد ولی باتوجه به کرایه خانه که ماهیانه 600 هزار تومان و گران شدن هر روز کالاها، هر برج با بدبختی زندگی را میگذرانیم.
وی ادامه میدهد: به تفریح و مسافرت حتی فکر هم نمیکنیم؛ بهترین تفریح برای ما عقب نیفتادن قسطهایمان است، قشر ضعیف جامعه همیشه در بحرانهای اقتصادی آسیب بیشتری میبینند چرا که با وضعیت رکود و گرانی مجبور هستند از تمام ابعاد زندگی خود کم بگذارند تا روزگارشان بگذرد.
به بازار رفتم مرد میانسالی که پرندههایی در دست دارد و برای امرار معاش زندگی فال میفروشد با چهرهای خسته در مقابل یکی از مغازهها و دستفروشان توقف میکند و چندین سوال از قیمتها میپرسد و باز هم به راهش ادامه میدهد، به نظر میرسد توان خرید ندارد.
در همین میان زنی میانسال دست در دست کودکی با سختی راه میرود و او هم مانند بسیاری از همین مردم از سختی و درآمد کم مینالد، شوهرش دست فروش است و حداکثر درآمدش در ماه چیزی حدود 600 تا 700 هزار تومان است.
او با ناراحتی میگوید: از من سوال میکنی که بدبختیهایم را بدانی، با این وضعیت بیکاری و گرانی که من از آن سر در نمیآورم مگر میشود زندگی کرد، برنج خارجی را کیلویی 8 هزار تومان کردهاند و آنقدر قیمت بالاست که باید فقط نان خالی بخوریم،هزینه مدرسه بچههایم و هزینه غذای روزانه از درآمد شوهرم بیشتر است و خیلی از مواد غذایی را دیگر نمیخریم، گوشت و برنج کم کم از سفره ما هم میرود.
در میان بازار توجه جوانی جلب شد، جلو آمد دارای کارشناسی ارشد شیمی است، وقتی از او درباره شغلش میپرسم بی اختیار میگوید: دست روی دلم نگذار با پارتی و بدون پارتی هر چقدر میگردم کار پیدا نمیکنم.
حمید میگوید: بیکاری این روزها به موضوع عادی تبدیل شده است با اینکه 31 سال سن دارم و فارغالتحصیل شدهام و همسرم هم نیز دکتری شیمی دارد ولی هر دو بیکاریم؛ بچه که بودیم خانوادهها میگفتند اگر درس بخوانی بیکار نمیمانی، اما در حال حاضر روزگار برعکس شده است؛ انگار باید درس بخوانیم تا آینده بیکار شویم.
محمود جوان دیگری است که میگوید: با داشتن کارت پایان خدمت و مدرک دانشگاهی مشکل شغل دارم، چندین مهارت را فرا گرفتهام، اما هر کجا مراجعه میکنم میگویند، فعلاً نیاز به نیروی کار نداریم و اکنون به صورت بازاریاب برای یک شرکت مواد غذایی مشغول کار شده ام.
وی ادامه میدهد: زحمت بسیاری دارد اما از بیکاری بهتر است، متأهل هستم و یک فرزند دارم، اگر همسرم شاغل نباشد جوابگوی کرایه خانه هم نیستیم.
هنگامی که متأهل شدم در یک واحد تولیدی کار میکردم اما پس از مدتی میزان حقوق و درآمد ما بسیار کم شد تا جایی که معوق حقوق بسیاری داشتیم، ترجیح دادم دیگر به آنجا نروم، در حال حاضر از اینکه از کار قبلیام بیرون آمدم ناراحت نیستم چرا که همکارانم میگویند معوق حقوق بسیاری دارند.
مرد مسن دیگری مشغول خرید چند دسته سبزی بود، با ناراحتی میگوید: حقوقهای امروز کفاف این را نمیدهد که برای فرزندان خود به فکر تفریح و آرامش باشیم،همین که بتوانیم مایحتاج اولیه زندگی و کرایه خانه را سر موعد بپردازیم باید شکرگزار باشیم.
حاج حسین ادامه میدهد: اقلام مصرفی روز به روز در حال گران شدن است و وضعیت معیشتی مردم بدتر از چیزی است که دولتمردان بیان میکنند،با برنج کیلویی 12 و 13 هزار تومان مردم دیگر توان خرید محصولات خوب را ندارد.
حتی برخی از مردم که برنجهای نیم دانه را میخریدند و با برنجهای سالم مخلوط کرده و استفاده میکردند هم اکنون دیگر نمیتوانند برنج سالم بخرند و مجبورند فقط برنج نیم دانه که البته قیمتش هم چندان ارزان نیست و برای برخی انواع برنجهای ایرانی، بین 7 تا 9 هزار تومان است، خریداری کنند، قیمت گوشت هم به حدود 30 هزار تومان رسیده است، اوضاع اقتصادی مردم افتضاحتر از این است که دولتمردان میگویند.
این شهروند میگوید: کافی است مسئولان سری به بازار هم بزنند تا متوجه شوند که مردم چطور میوههای گندیده ارزان را با حرص و ولع خریداری میکنند و چند قدم آنطرفتر میایستند تا آن را کمی مرتب کرده و بعد به خانه خود ببرند و به فرزندانشان دهند.
مسئولان عزیز و دلسوز .... اوضاع و احوال معیشتی مردم اصلا خوب نیست، برخی کالاها واقعاً از سبد مصرفی مردم خارج شده است و این انصاف نیست؛ به گونهای شده که بیشتر مردم با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند،کمی هم به فکر مردم باشید.