آخرین عناوین

پنجشنبه 2 مرداد 1393-12:59 کد خبر:586

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه

لزوم پرهیز از تساهل و تسامح در مواجهه فرهنگی!

جدای از درست بودن و بجا بودن تصمیم مبارزه با مظاهر اعتیاد و مصادیق مفسده آمیز، مخالفت با دادستانی و نیروی انتظامی نیز در هر یک از مأموریت های قانونی مثل مبارزه با اعتیاد، مبارزه با فساد، رفع سد معبر و یا تخریب بناهای غیرمجاز و سایر تجاوزات اجتماعی و حقوقی، مخالفت با قانون است


خزرخبر و به نقل از انگیزه - از ابتدای پذیرش مسئولیت سنگین رهبری انقلاب اسلامی توسط مقام عظمای ولایت در سال 1368 تا کنون تقریباً می توان مدعی شد که معظم له بطور متناوب و گاهی هم متوالی پیرامون فرهنگ و تهاجم فرهنگی نظام سلطه جهانی علیه ایران اسلامی متذکر تذکرات مطوّل و مفصّل شده و در هر برهه از زمان نیز دامنه این تهاجم را با اعتلای کلمات و عناوین اختصاصی، ارتقاء داده و رفته رفته از آن به عنوان شبیخون فرهنگی، نبرد فرهنگی، جنگ همه جانبه فرهنگی، کودتای فرهنگی، ناتوی فرهنگی و سونامی فرهنگی یاد کرده تا توجه همه به خصوص مسئولین فرهنگی جامعه و خانواده ها را به خطری جلب کنند که در همین نزدیکی هاست و اولین هدفش، نابودی نسلهای جدیدی است که باید پشتوانه فکری و عملی نظامی بنام جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها نظام سلطه ناپذیر و رها شده از حلقه نظام نحس سلطه جهانی باشد.

بزرگترین تئوریسین های نظام سلطه پس از آنالیز و تحلیل مقابله های متعدد به این نتیجه استراتژیک رسیدند که براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق کودتا، ترور، درگیری قومی، جنگ و هرگونه نظامی گری ممکن نیست و تنها راه براندازی این نظام، براندازی فرهنگی است و از این رو شبیه کاری که با شوروی سابق در دهه آخر بر اساس مقاله "جوزف نای" انجام داده و با کنارنهادن جنگ ستارگان، فروپاشی فرهنگی-اجتماعی آن را رقم زدند، در خصوص کشور ما نیز با ابزار فرهنگی وارد شده تا ما را در منگنه های فرهنگی، زمین گیر کنند و در این راه از هیچ فرصتی چشم پوشی نکرده و همواره بر اساس ذائقه ها، خوراک تهیه کردند!

رؤیت خطر فرهنگی کار بسیار سختی نیست و کافی است که کمی بصیرت فرهنگی داشته باشیم و دچار توهّم دوستی با دشمنان قسم خورده مان نشده و همه چیز را عادی و معمول و متعارف تلقی نکنیم و این فریادها را به هوچی گری تعبیر نکنیم، چرا که خطر فرهنگی در همه جا و در همه جلوه ها قابل شناسایی است!

خطر فرهنگی گاهی الزاماً جلوه فرهنگی ندارد و شاید ظاهر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی، هنری و غیره داشته باشد، اما ریشه فرهنگی دارد و آنچه را که قطعاً دچار صدمه می کند، باورهای سالم ما و هنجارهای انسانی ماست که نهایتاً مخاطب را از درون فتح کرده و پرچم تسلیم در ذهن او بالا می رود و اسارت خودخواسته اش به دشمن را آزادی موعود و مدینه فاضله می پندارد!

آنومی و یا همان فروپاشی هنجارها، انسان را مسخ می کند و او داوطلبانه به سمت نابودی خود و جامعه خود که جامعه هدف مهاجم فرهنگی است، گام بر می دارد و از این لحاظ است که هرگونه تسامح و تساهل فرهنگی با هر توجیهی، شبیه داستان ترحم نابجا به پلنگ تیزدندان و حاصل آن، تثبیت تهدیدی است که همواره می تواند به آسیبی بزرگ و ماندگار و یا نابودی کامل یک نسل، بلحاظ کارآیی و اثربخشی منجر شود!

تهاجم فرهنگی می تواند تجلیات متنوعی داشته باشد و در هر قالب و جلوه ای رخ بنماید و به عبارتی به گستردگی و تنوع موضوعات فرهنگی، گسترده است و فقط در قالب فرهنگ و مسائل فرهنگی محصور نمی ماند!

علیهذا تأکید می شود که خطر فرهنگی را می توان گاهی درمباحث روشنفکری، گاهی در نقض احکام دینی،  گاهی در کنارنهادن اصول و هنجارها، گاهی در یادداشت های مطبوعاتی، گاهی در نحوه تنظیم خبر در یک رسانه، گاهی در یک کاریکاتور، گاهی در توهین به مقدسات، گاهی در نحوه طراحی یک مناظره، مباحثه و مصاحبه، گاهی در بدحجابی و کم حجابی و سایر جلوه های یک پوشش غلط، گاهی در آرایش و پیرایش غلط انداز، گاهی در دود کردن یک نخ سیگار در کوچه و بازار، گاهی در پوک زدن به یک قلیان در یک سفره خانه نابسامان، گاهی در توحش گروهی در یک پارتی مختلط و یا اکس بازی های منحط، گاهی در رقص تحریک آمیز در یک عروسی نابهنجار، گاهی در قالب یک دوستی اجتماعی و رابطه های حرام، گاهی در یک شعر و نقاشی عریان، گاهی در یک کتاب ضالّه، گاهی در یک تفریحگاه و تفرجگاه افسار گسیخته، گاهی در مصرف یک غذای حرام و یا نوشیدنی مشروبات الکلی، گاهی در یک عربده کشی و شرارت خیابانی، گاهی در مزاحمت برای نوامیس، گاهی در بکارگیری الفاظ و واژه های حرام، گاهی در تعریف لطیفه های جلف، گاهی در عکس های مبتذل، گاهی در فیلمهای مستهجن، گاهی در نصب و دیدن شبکه های ماهواره ای، گاهی در رباخواری، گاهی در رانت خواری، گاهی در قماربازی، گاهی در شکمبارگی و زن بارگی، گاهی در پایمال کردن حقوق و ظلم به دیگران، گاهی در هتک حرمتها و تهمت زنی ها، گاهی در بی غیرتی ها و بی تعصّبی ها، گاهی در تقلب و تخلف، گاهی در جعل، تحریف و انکار واقعیات، گاهی در جهالت ها و لجاجت ها و غیره و خلاصه خطر فرهنگی می تواند از هر یک از انحرافهای حتی بظاهر کوچک هم متجلی شده و در اعماق افکار آحاد افراد، از جمله نوجوانان و جوانان رسوخ کند!

اینکه عده ای مسامحه گر با نگاهی معامله گرانه و یا تساهل آمیز، یکی یکی در برابر طرحهای مقابله با تهاجم فرهنگی بایستند و تنها و تنها به انجام کار ریشه ای و فرهنگ سازی تأکید کنند، شبیه آن است که پلیس راهنمایی را به بهانه ضرورت توسعه فرهنگ رانندگی، از هرگونه اعمال قانون نسبت به متخلفان بازداریم و سایر برخوردهای قضایی و انتظامی با مجرمان را نیز با منوط کردن به فرهنگ سازی، به تعلیق درآوریم و این یعنی فاجعه اجتماعی که ریشه در تفکر لیبرالیسم فرهنگی دارد و در چنین تفکری ما شاهد لغو گشت ارشاد، طرح تشدید امنیت اجتماعی و سایر طرحها به بهانه کاستن از تلفات فرهنگی و جلوگیری از تبعات اجتماعی آن ها خواهیم بود!

چقدر ناشایست است که عده ای بخاطر حفظ محبوبیتهای انتخاباتی و موقعیتهای جناحی، حزبی و فردی و یا احتمالاً بخاطر قربانی شدن خود و خانواده شان در تهاجم فرهنگی، با نادیده انگاری ارزشها، زیرپا نهادن اصول اعتقادی و عدول و عبور از خط قرمزها، هرگونه مقابله انتظامی-قضایی با تهاجم فرهنگی را به خشونت تعبیر کرده و تبعات آن را پیشاپیش منفی تلقی کنند و دلسوزانه حایل شده و مانع از اعمال قانون شوند!

و این در حالیست که تهاجم فرهنگی بر خلاف تغییر فرهنگی و جریان فرهنگی، صرفاً یک پدیده فرهنگی نیست، بلکه یک عملیات تهاجمی و یک جنگ همه جانبه تحمیلی به جبهه های فرهنگی ماست و ما در مرحله آسیب فرهنگی و دستبرد سارقانه به گنجینه های ذی قیمت فرهنگ دینی و ملی خویش، نمی توانیم به وعظ و نصیحت و توصیه و آموزه های تربیتی اکتفاء کنیم و طبعاً ما باید مثل همه حکومت ها از جمله با الگوگیری از حکومت های نبوی(ص) و علوی(ع) در صدر اسلام، در کنار تدبیر فرهنگی، شمشیر اجرایی را نیز در برنامه حکومتی لحاظ کنیم!

از نظر نگارنده، مقابله انتظامی-قضایی، مکمل فرهنگ سازی های رسانه ای، آموزشی، مراکز دینی و فرهنگی و هنری است و ما نباید، با اولویت بندی انحصارگرانه، یکی را به نفع دیگری و یا همه برگ برنده ها را زیر پای یکی از آنها ذبح و یا محبوس نگه داریم و هر کدام در جای خود و به اندازه خود تأثیرگذار خواهند بود!

ضمناً جدای از درست بودن و بجا بودن تصمیم مبارزه با مظاهر اعتیاد و مصادیق مفسده آمیز، مخالفت با دادستانی و نیروی انتظامی نیز در هر یک از مأموریت های قانونی مثل مبارزه با اعتیاد، مبارزه با فساد، رفع سد معبر و یا تخریب بناهای غیرمجاز و سایر تجاوزات اجتماعی و حقوقی، مخالفت با قانون است و باید با چنین افرادی در هر پست و منصبی برخورد مناسب صورت پذیرد تا منجر به بدآموزی نشود و از طرفی یک انسان مدعی قانون مندی که شرط اول شهروندی است، هرگر نباید به خود اجازه دهد که در هر جایگاهی که قرار دارد، خان منشانه و ارباب صفتانه به مخالفت با قانونی برخیزد که سلسله مراتب قانونی را طی کرده و به عنوان اجراء ابلاغ می گردد!

اینکه یکی گشت ارشاد را نافی رأفت اسلامی و دیگری طرح تشدید امنیت اجتماعی را اذیت روانی جوانان، شهروندان و خانواده ها تعبیر کرده و جریان دیگری برای جمع کردن دیش های ماهواره ای، اشک تمساح بریزد و یا حتی یک یا دو جناح سیاسی بظاهر مخالف، هر دو به لیبرالیسم فرهنگی روی آورده و با انواع تجلیات بدحجابی و بی حجابی مأنوس شده و دم بر نمی آورند و یا اینکه در روزهای اخیر، حتی خوشنام های فرهنگ مدار مازندران، فرمانده ناحیه انتظامی و دادستان مرکز استان را بخاطر اصرار بر اعمال قانون جلوگیری از استعمال قلیان در سفره خانه ها و قهوه خانه ها که متأسفانه مظهر اعتیادگرایی خانوادگی و جوانان و محل تجمیع غلط اندازها شده و علاوه بر آن بخاطر اختلاط ها و ارتباطات ناصواب، مفاسد جانبی متعددی را بر جامعه تحمیل کرده و اقشار گسترده ای را به تفریحات غلط عادت داده است، تنها گذاشته و به بهانه کم اشتغالی جوانان و معضل بیکاری و کم درآمدی خانواده ها، تحت فشار قرار داده و با تندروانه خواندن اینگونه نگاهها و برخوردها، بر توقف این طرح و پیوستن آن به تاریخ و پرونده های فوق الاشاره اصرار دارند، از مصادیق واضح و بارز تهاجم فرهنگی در سطوح بالادست بوده و واقعاً تأسف بار است!

متأسفانه در این سالها عده ای که از معارف دینی کم بهره اند و یا از قانون کمتر سر در می آورند و یا اینکه مدیریت اجرایی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قضایی، انتظامی و امنیتی جامعه را تجربه نکرده اند، در نقش صاحب نظر فرهنگی اظهار نظر کرده و با ایجاد تشکیک در دیدگاههای فقهی و ولایی مقام معظم رهبری، فضای روانی-عملیاتی نیروهای عمل کننده را که اتفاقاً بسیار متین و با طمأنینه هم عمل می کنند، تخریب کرده و آهسته آهسته زمینه های توقف اینگونه طرحهای اقدامی را فراهم می سازند!

اگر بدحجابی های مفرط که تداعی بی حجابی و کشف حجاب را می کنند، روابط غلط پسر و دختر در جامعه، مصادره ضداخلاقی تفریحگاهها و تفرجگاهها، پارتی های نیمه عریان مختلط، عروسی های مستهجن، شبکه های مبتذل ماهواره ای، ترویج دوستی های اجتماعی، خانه های نیمه علنی فساد، مصرف مشروبات الکلی، مصرف مواد دخانی، مقابله با آمران به معروف و ناهیان از منکر، تبدیل ویلاها به فسادکده ها که مکمل شبکه های ماهواره ای شبهه افکن و ضد دینی اند، محافل شبه روشنفکری، دین گریزی های اپیدمی شده جوانان دانشجو و دانش آموز، ارتباطات غلط از طریق شبکه های اجتماعی اینترنتی و دهها مصداق ضداخلاقی و ضداعتقادی را نتوان در پازل تهاجم فرهنگی دیده و از مصادیق شبیخون فرهنگی دانست، خوب یکی هم به ما بگوید که پس ما چه مواردی را باید به عنوان مصادیق تهاجم فرهنگی بدانیم تا با لبیک به ندای رهبری، با آن مقابله کنیم؟!

اینکه ما روشنفکرمآبانه و دُگم گرایانه، هر یک از مصادیق تهاجم فرهنگی را بلافاصله و با ذهنیت منفی رد کرده و افراد را به کوته نظری و امروزی نبودن و یا تندمزاجی متهم کنیم، هنر نیست! هنر آن است که ما بتوانیم برای تئوری های مبهم خود، مصداق ارائه کنیم تا اصل تهاجم فرهنگی، توهّم و خواب و خیال تلقی نشود و نیروهای عمل کننده، بتوانند در مقابل حجم سرمایه گذاری نظام سلطه جهانی که حتی تمامی شبکه های پولی ماهواره ای را هم برای ایرانی ها رایگان کرده و فیلم های ممنوع برای کشور خود را برای ایرانی ها مجاز دانسته اند،، قدمی رو به جلو بردارند!

علاوه بر آن به مخالفان طرحهای عملیاتی-فرهنگی توصیه می شود بجای کلی گویی ها و ارائه آدرس های غلط، جزئیات طرحهای مقابله ای خود را نیز تبیین کنند، تا معلوم شود که آنها در چه فرجه و تایم زمانی و با چه فرمول مشخصی، قصد نتیجه گیری از طرح های اقدامی خود را دارند و نکند که زمانی نوشداروی آنها برسد که دیگر سهراب از دست رفته باشد؟!

البته کسی تردید ندارد که ما در درازمدت، بشدت به کار فرهنگی و یا همان فرهنگ سازی های همه جانبه در مرحله تربیت فردی و اجتماعی نسل جدید نیازمند بوده و باید با میدان داری مراکز فرهنگی، آموزشی و رسانه ای، بر آن اصرار نیز بورزیم، اما در فضای عملیاتی تهاجم فرهنگی که دشمن در منازل ما و حتی در باورهای ما خاکریز زده و به مغز و قلب فرزندان ما مسلسل وار شلیک می کند، ما هم باید عملیات هایی را برای مقابله به مثل طراحی کنیم تا به امنیت نسبی اجتماعی و اخلاقی برسیم، فلذا اگر در مراحل اجرایی، شاهد نقائص و احتمالاً برخوردهای سلیقه ای و غیرانطباقی برخی مأموران بوده و هستیم، بایستی با افزایش نظارت بر عملکرد مأموران، رفتار آنها را اصلاح کنیم، نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و چشم هایمان را به روی واقعیت ها بسته و یا مثل کبک، سر در برف فرو کرده و گمان کنیم که چون ما نمی بینیم، پس حتماً دیده هم نمی شویم!

واقعاً باید تأسف بخوریم که این روزها در سایه حمایت های غلط افرادی که ظاهراً به اشتباه در برخی مناصب قرار گرفته اند، شاهد تجمع قهوه خانه داران مازندرانی در بهارستان و در جلوی مجلس شورای اسلامی به دفاع از کار غیرقانونی چاق کردن قلیان برای کسانی باشیم که متأسفانه فرهنگ دینی، ملی، اجتماعی و انسانی ما را لگدمال کرده و با به صخره گرفتن شعور اجتماعی مردم، امروزه به یکی از مصادیق ناقضان حریم فرهنگی تبدیل شده اند!

یادم نمی رود که به واسطه برخوردهای مسامحه گرانه دولت لیبرالی مرحوم مهندس بازرگان، در سال 58 شاهد تجمع ساواکی ها برای دریافت حقوق های عقب مانده خود! و نیز در مرحله دیگر شاهد تجمع مطرب ها برای تأمین خسارت بیکاری خود! پس از انقلاب بوده ایم که آن زمان هم با اینکه نظام ما نوپا بوده، باز هم کلّی غصه خوردیم که چقدر زود متخلفان جامعه طلبکار می شوند و حالا هم شاهد تجمع قهوه خانه داران مازندرانی برای چاق کردن قلیان ها هستیم که مظهر ترویج اعتیاد و حداقل مقدمه خطرناکی برای اعتیاد و فسادند و این واقعاً تأسف بار است!

بنابراین ضمن انتقاد مشهود از مخالفان اعمال قانون فوق و حمایت قاطع از دادستان محترم مرکز استان و فرماندهی محترم ناحیه انتظامی مازندران، تأکید می کنم که ایجاد استیصال در روحیه کسانی که در خط مقدم مبارزه فرهنگی، جور بدنامی را به جان خریده اند، خیانتی آشکار و خنجر از پشت است و ما حتی در صورت داشتن انتقادات جدی در مراحل اقدام، نباید با اصل این طرحها مخالفت کنیم!

در پایان تأکید می شود نظر به کمبود شدید فرصت های شغلی در مازندران، دستگاههای ذیربط تلاش مضاعفی را برای اشتغال جایگزین و یا درآمد جایگزین بعمل آورده و نگذارند که این عزیزان آسیب پذیر، در تأمین روزی حلال هم دچار مشکل شوند و از این رو شایسته است بخاطر افت درآمد مشهود در قبال اجرای این طرح، بخشی از مطالبات مالیاتی و عوارضی از کسب و کار آنها، با تخفیف مواجه شده تا بهانه ای برای رویکرد مجدد و حاشیه ای به اینگونه درآمدها برای آنها فراهم نشود!

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :

  • کارشناس شهری
    پنجشنبه 2 مرداد 1393-15:41


    استاد گرامی دمت گرم،احسنت،همیشه مطالبتون رو در خزرخبر می خونم،واقعا کارشناسی و جامع و کاربری هست اما،اما و اما حیف که مسئولین از این نظرات علمی و کارشناسی استفاده نمی کنن

    • مهم نیست
      پنجشنبه 2 مرداد 1393-15:10


      سلام
      دمت گرم خیلی جالب تحلیل کردی
      جای شکر وجود دارد که کسانی هم هستند که بویی از فرهنگ ایرانی و اسلامی بردند
      آقای صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه تشکر تشکر
      خزر خبر شما هم تشکر