دوشنبه 19 ارديبهشت 1401-18:1 کد خبر:99502
عبارت گزارش می دهد:
نان را از ما بگیرید، اما امید و آبرو را نه!
از قدیم گفتهاند با نان خالی هم میتوان زندگی کرد، اما بی آبرو، حتی نمیتوان زنده ماند چه رسد به زندگی کردن.
خزرتیترخبر: (عالین نجاتی)- قرار است نان کوپنی شود، این اتفاق اگر چه از نظر دولتیها «جراحی اقتصادی» و از نظر منتقدان دولت «حراجی اقتصادی» است، اما از نظر عامه ی مردم معنایی جز فقیرتر شدن و کاهش کرامت شهروندی شان ندارد.
مردم ایران در 4 دههی گذشتهی در کنار فقیرتر شدن، چیزی به نام حقوق شهروندی و کرامت انسانی خود را ذره ذره از دست دادهاند، همانگونه که نرودا در اعتراض به کشتار شیلی شعری درخشان سرود و تاکید کرد که " خون کودکان چون خون کودکان جاری شد/ پناه بر شعر! خون کودکان را به چه میتوان تشبیه کرد/ جز خون کودکان" حالا ترجمان ایرانیاش می شود، " آبروی ایرانیان از دست رفت، چون آبروی ایرانیان/ آبروی ایرانیان را به چه می توان تشبیه کرد/ جز آبروی ایرانیان"
از قدیم گفتهاند؛ با نان خالی هم میتوان زندگی کرد، اما بی آبرو، حتی نمیتوان زنده ماند چه رسد به زندگی کردن، آبروی پدری که شرمندهی دختر زیبارو و جوان خود است زیرا توان تهیه جهیزیه را ندارد، آبروی مادری که باید چادر بر صورت بکشد و از لای گوجههای گندیدهی زیر پیشخوان میوه فروشی، برای املت امشب تفالههای سرخ را از هم سوا کند، آبروی مردی که صاحبخانه، اسبابش را بیرون ریخته و دوست دارد زمین دهان باز کند و او را در برابر چشم فرزندانش ببلعد، آبروی پدربزرگی که باید در زبالهها روزی خود را جستجو کند، آبروی کارمند و معلم و کارگری که سی سال آزگار زحمت کشیدهاند اما در دوران پیری و راحتی باید یا در اسنپ کار کنند، یا شاگرد مغازه شوند.
من بدون نان هم میتوانم زندگی کنم، اما بدون آبرو هرگز، در گذشته به کسانی بی آبرو میگفتند که مرتکب خطایی بزرگ میشدند، اما حالا بخش عمدهی مردم آبروی شان را کف دست گرفته اند و با سری خم و پشتی خمیده روشنایی را در میان این ظلمات یکپارچه جستجو میکنند، آمار سرقتاولیها در دو سال گذشته موید این واقعیت تلخ است که فقر، دریچه ی ایمان را کور میکند.
بله، آبروی آدمی همان ارزش انسانی و کرامت اوست، اگر این دو را از یک انسان بگیرید، ولو سرتاپایاش را هم طلا کنید، بازهم خنجری در پشتش جا گذاشتهاید که زخمش آهسته آهسته او را خواهد کشت.
اینکه برای ابتدایی ترین نیازهای غذایی روزانه، دربمانی، اینکه مدام استعدادت پشت واژهای استعاری به نام تعهد لگد مال شود، اینکه باید مدرک تحصیلیات را از معتبرترین دانشگاهها درب کوزه بگذاری و آبش را بخوری، چون آقا زادههای بیلیاقت و بی سواد به لطف دَدی مشکلی برای اشتغال ندارند، اینکه اگر از اهالی فرهنگ باشی، بیکاره و لائیک خوانده شوی و هزاران اینکه و اینکه دیگر را هم میتوان تحمل کرد، اما آنچنان تحمل ناپدیر است؛ بیآ ینده گی است، این بی آینده گی مثل خوره به جان آدم میافتد و چون نیک بنگریم ریشه طلاق و فساد و سرقت و اعتیاد را میتوان در این برکه ی متروکه یافت.
چه زیبا گفت ناظم حکمت که: هوا را از من بگیر، اما خندهات را نه. من چه میتوانم بگویم جز اینکه: نان را از ما بگیرید اما امید را نه.
🆔@khazartitrekhabar
🌐Khazartitrekhabar.ir