پنجشنبه 12 شهريور 1394-10:51 کد خبر:14706

فعال اصلاح‌طلب مازندران:

کاندیداهای مجلس به‌دنبال منافع شخصی هستند /عبوری نباید خود را خرج یک کاندیدا بکند

کاندیداهای مجلس به‌دنبال منافع شخصی هستند/روش‌های مجلس ششم را قبول ندارم/پشت سر استاندار مازندران نماز می‌خوانم/مدیرکل آموزش و پرورش را من معرفی کردم/عبوری نباید خود را خرج یک کاندیدا بکند


به گزارش خزرخبر و به نقل از بلاغ، مهدی احمدی فولادی متولد 1331 در فولاد محله است، وی از سن 14 سالگی به ساری آمد و از آن زمان تا به امروز یک کنشگر سیاسی فعال بوده است.

 احمدی فولادی که سوابق مدیریتی مانند مدیرکلی آموزش و پرورش مازندران را در کارنامه دارد از چهره های شناسنامه دار اصلاح طلب شناخته شده و از مهم ترین و اثر گذارترین نیروهای این جناح در سطح استان به شمار می رود.

شما جزو نیروهای با سابقه انقلابی محسوب می شوید، مقداری فضای مبارزات قبل از انقلاب و فعالیت هایی که خودتان داشتید و به طور کلی جوی که در آن زمان حاکم بود را تبیین بفرمایید.

بنده دوران ابتدایی را در کیاسر گذراندم و زمان دبیرستان به ساری آمدم و اکنون حدود 50 سال است که در ساری ساکن هستم، از ابتدای آمدن به ساری در مسجد جامع و پای منبر بوده و بچه مسجدی محسوب می شدم و به آن افتخار می کنم.

در بهمن سال 49 که دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم به واسطه یکی از دوستان که اهل تهران بود و به خاطر کار پدرش اینجا سکونت داشت روزنامه ندای حق به دست ما می رسید، با پنج شش نفر از بچه های مذهبی جلساتی را در خانه همدیگر داشتیم و روی مسائل مختلف سیاسی آن موقع صحبت می کردیم که ساواک هر 5-6 نفر ما را دستگیر کرد. در همه حرکت های سیاسی سطح شهر در کنار بزرگانی مانند آقای روزبهی، گریبان، شهید تراب نژاد، آیتی و ... حضور داشتیم و در جلسات مذهبی که بود شرکت می کردیم.

سال 54 یا 55 جلسه ای برای بزرگداشت شهید سعیدی یا غفاری در خانه یکی از دوستان بود که ساواک هر 6 نفر را برد، بعدها متوجه شدیم یکی از بچه های جلسه ما وابسته به ساواک بود، یعنی می خواهم بگویم ساواک تا این حد در محافل محرمانه ما هم نفوذ کرده بود ولی ما هیچ نمی ترسیدیم و مبارزه خودمان را ادامه می دادیم.

در اولین تظاهراتی که در ساری انجام گرفت بنده حضور عینی داشتم و شاید 4 - 5 بار بنده به علت اینکه ترویج اندیشه های امام را انجام می دادم به ساواک احضار شدم و یکی دو بار هم تنبیه بدنی شدم اما دست از مبارزه بر نداشتم، مثلا سال 54 - 55 که در مدرسه پهنه کلا بودم در کلاس رساله امام را مطرح می کردم یا موضوعات انشایی به بچه ها می دادم که بوی مسائل سیاسی می داد و علیه نظام ستمشاهی بود، در جریان پیروزی انقلاب هم بنده از اولین تظاهراتی که انجام شده و در ماه رمضان بود حضور داشتم.

از فعالیت های خود پس از پیروزی انقلاب هم بگویید.

در مسائل سیاسی هم از بدو پیروزی انقلاب در تمام انتخابات ها فعالیت داشتم و کاندیدای خاصی داشتیم و شکر خدای متعال تا به امروز ذره ای از مرام و روش اصلاح طلبی عدول نکرده ام و یک نمونه را هم نمی توانید بیابید که من از کاندیدای غیر اصلاح طلب یا شخصی که مورد حمایت جریان اصلاحات نیست حمایت کرده باشم.

 به عنوان نمونه در سال 75 به اذعان آقای روزبهی که بزرگ ما و بزرگ اصلاح طلبان ساری و استان است اولین کسی که در استان مازندران برای آقای خاتمی وارد میدان شد، بنده بودم، به دنبال آقای روزبهی رفتم و از او خواستم بیایید فعالیت کنیم که زیر زمینی در قارن اجاره کردیم و کار را شروع کردیم.

می خواهم بگویم در مسائل سیاسی همواره پیش قدم بودم که در این راستا هزینه های زیادی هم در طول این مدت پرداختم، در سال 88 هم مسئول ستاد بودم که خوب آن سال حدود 40 میلیون رای وارد صندوق شد و همه به این 40 میلیون رای افتخار می کنند و شاید بخشی از این آرا مدیون امثال ما بود که برای گرم کردن تنور انتخابات از کاندیدایی که از شورای نگهبان مجوز فعالیت داشت حمایت کردیم.

برای تثبیت نظام هر کاری که از دستمان بر بیاید انجام می دهیم. در هرجایی که نیاز به هزینه هست و اینکه کسی در خط مقدم باشد احمدی فولادی در خط مقدم بوده است، برای تعالی اصلاح طلبی و نیروهای اصلاح طلب باکی از دادن هزینه ندارم در چارچوب قانون اساسی و این کلام امام که حفظ نظام اوجب واجبات است.

 بنده به این کلام امام باور قلبی دارم. برای حفظ نظام هم حفظ و نشر ارزش ها اهمیت دارد هم حضور در فعالیت های سیاسی و در صحنه هایی مانند انتخابات.

همان طور که خودتان فرمودید شما یک عنصر فعال سیاسی بوده اید و هیچ وقت بی تفاوت نسبت به مسائل سیاسی نبوده اید، با توجه به سابقه شما می خواستیم اندکی وارد جریان شناسی احزاب بشویم، به طور کلی وضعیت احزاب و جریانات سیاسی را در کشورمان چه طور ارزیابی می کنید، سیر تکامل احزاب و جریانات سیاسی یا به زعم برخی، ترقی معکوس و مسیر افول احزاب را تببین بفرمایید، عده ای اعتقاد دارند احزابی مثل جمهوری اسلامی موتلفه جامعه روحانیت و ... نسبت به احزاب امروز قدرت بیشتری داشتند اما امروز خود اصلاح طلبان چندین دسته اند اصولگرایی هم به همین طور، از دید یک تحلیل گر سیاسی نه صرفا یک شخص اصلاح طلب این موضوع را توضیح دهید.

اصولا در کشورهای پیشرفته، احزاب حرف اول را می زنند، برای رسیدن به دموکراسی واقعی احزاب ضروری هستند، اگر ما دو الی سه حزب داشته باشیم تفرق و تشتت و آنارشیسمی که به خاطر نبود احزاب قدرتمند به وجود می آید کاهش پیدا می کند، متاسفانه ما حزب پذیر نیستیم و مسئولینی هم که قدرت اجرایی دارند اصلا به تحزب اعتقادی ندارند و زمینه را برای فعالیت احزاب فراهم نمی کنند زیرا می ترسند با شکل گیری و قوام احزاب قدرت آن ها کاهش پیدا کند و تحلیل برود، در نتیجه احزاب را محدود کرده اند.

 بنده یادم می آید حزب جمهوری اسلامی که شخصیت بزرگی مثل شهید بهشتی آن را ایجاد کرد، باز هم مشکلاتی را برای این حزب به وجود آوردند، لفظ ترقی معکوس که به کار بردید تعبیر زیبا و درستی است اوایل مقداری احزاب رشد کردند اما بعد در سراشیبی قرار گرفتند.

 از ابتدای انقلاب تا به امروز ما در واقع دو گروه یا دو جریان سیاسی داشتیم نه حزب؛ راست و چپ، اصلاح طلب و اصولگرا، هریک از این ها هم شعبات مختلف دارند آن هم به این دلیل است که حزب نیستند اگر حزب بودند ما با این آشفته بازار رو به رو نبودیم و اوضاع اندکی سامان می یافت، بنده تاسف خودم را از اینکه نتوانستیم به شکل گیری و رشد احزاب کمک کنیم اعلام می کنم.

اگر موافق باشید مقداری بیشتر روی این قضیه صحبت کنیم، همان طور که فرمودید حزبی مانند جمهوری اسلامی شهید بهشتی که از بانیان اصلی آن بود حتی این حزب که متشکل از مهم ترین و اثرگذارترین مسئولان نظام هستند در سال 66 با موافقت امام منحل می شود.

بعد ها در دولت هاشمی کارگزاران، در دولت اصلاحات، مشارکت و از دل حامیان احمدی نژاد هم پایداری پدید می آید که همه دولت ساخته هستند، شاید دلیل اینکه وضعیت احزاب به این صورت است همین باشد که از بالا به پایین شکل گرفته اند.

احزاب باید از پایین به بالا شکل بگیرد اما دلیل اصلی همان بود که گفتم؛ مردم ما تحزب پذیر نیستند و مسئولین هم در جهت تضعیف احزاب گام بر می دارند.

بنده اعتقاد دارم در آینده با بالا رفتن بینش مردم و مشخص شدن خاصیت مثبت احزاب ما به سمت تحزب حرکت خواهیم کرد، امروز احزاب کاملا در دوران افول به سر می برند و نتوانسته اند حمایت توده مردم را جلب کنند به همین دلیل انشعابات مختلف دارند، در یک کشور باید حداکثر دو یا سه حزب باشد که اگر این طور باشد سر و سامان دادن به اوضاع سیاسی راحت تر می شود.

 در گذشته از دل جامعه روحانیت، مجمع روحانیون متولد شد، این ها رفتند محضر امام و گفتند ما در برخی مسائل از نظر فکری با جامعه روحانیت اختلاف داریم و امام اجازه داد تا مجمع روحانیون مبارز ایجاد شود و کمک مالی هم به مجمع کرد، حتی خود امام هم در جهت تقویت تشکل ها عمل می کرد اما عوامل اجرایی بعد از امام این مسیر را ادامه ندادند و باعث تضعیف حزب شدند، اینکه عرض کردم حزب پذیر یعنی مردم هنوز به این باور نرسیدند که از طریق احزاب می توانند به خواسته های خود برسند.

فکر نمی کنید خود احزاب هم مقصرند و یک مرامنامه و مانیفست مشخص ندارند که مسیر ترقی و شناسایی اشخاص در آن ها معلوم باشد و این طور نباشد که پله های ترقی را ده تا یکی طی نکنند، یعنی اشخاص در طول زمان توانایی های خود را به منصه ظهور می رسانند و امتحان خود را پس می دهند و بعد به مسئولیت های بالاتر می رسند.

متاسفانه این مشکل وجود دارد، احزاب مگر چه کسی هستند؟ همین مردمند، مردم به تدریج باید متوجه بشوند که اگر حزب در معنای واقعی نداشته باشند نمی توانند سلیقه های مثبت خود را به کرسی بنشانند.

 متاسفانه یکی از خصلت های ما این است که پله های ترقی را چند تا یکی طی کنیم و شخصی که مدیر مدرسه است مثلا می خواهد بشود مدیر کل، در حالی که هنوز مراحل را طی نکرده است و این باعث شکست می شود.

بسیاری کارشناسان سیاسی اعتقاد دارند خیلی از کنشگران سیاسی هم اعتقادی به تحزب و کار تشکیلاتی ندارند و به دنبال منافع شخصی هستند که اگر غیر از این بود ما تعدد کاندیداهای اصلاح طلب یا اصولگرا را نداشتیم، با این موضوع موافقید؟

کاملا صحیح است. بسیاری از اشخاصی که به دنبال حزب هستند هم بیشتر به خاطر منافع شخصی و رسیدن به پست و مقام است و در درون به قدرت احزاب اعتقاد ندارند.

کمتر فردی پیدا می شود که بخواهد واقعا به نیت خدمت به مردم و تعالی کشور، مثلا کاندیدای مجلس شود تا زمانی که نتوانیم این وابستگی ها را از خود دور کنیم نمی توانیم مبدع یک حزب باشیم.

وقتی در جلسات با کاندیداهایی مختلف می نشینیم و ته قلب‌شان را باز می کنیم می بینیم دنبال منافع شخصی هستند و تفکری عارف گونه، امروز دُرّ نایاب است.

وقتی مردم می بینند شخصی که دم از حزب می زند در پشت سر دنبال منافع شخصی خود است، توده مردم با دیدن عمل این فرد به حزب بدبین می شوند و زمینه را برای بروز و ظهور حزب فراهم نمی کنند.

 می خواهم بگویم کسانی که برای تشکیل حزب پیش قدم می شوند عدم وابستگی شان به پست و مقام و مال می تواند کششی در مردم ایجاد کند و به همان نسبت تلاش برای منافع شخصی موجب فاصله گرفتن مردم از حزب می شود.

اگر موافق باشید وارد بحث احزاب در شهر ساری و استان مازندران شویم. می بینیم که در اولین دوره انتخابات مجلس در ساری شخصی مانند آقای اخوتیان رای می آورند که هیچ وابستگی حزبی ندارند و یک پزشک هستند،از طرف دیگر هم عبدالحمید رای می آورد و بعد هم که در انتخابات میان دروه ای آقای بهاری وارد مجلس می شود و بعدتر یک دوقطبی چپ و راست شکل می گیرد، یک مقدار این فضا را واکاوی کنید، در آن زمان به نوعی لیست ها موفق تر بودند یعنی اگر جامعه روحانیت به عنوان رهبر معنوی راست از دو گزینه حمایت می کرد، بقیه نیرو ها تمکین می کردند، برای ما اندکی از حال و هوای آن دوران بگویید.

آن زمان مردم نگاه می کردند فردی که برای انتخابات کاندیدا شده سابقه اش به چه صورت است و صداقت در گفتار به چه میزان دارد، وقتی آقای اخوتیان در مطب خود بیماران فقیر را بدون دریافت پول درمان می کرد یا حتی به برخی از آن ها کمک مال

ی می کرد، مردم که آن زمان چپ و راست و این گرایشات و جریان ها برای‌شان کمتر مطرح بود و وقتی می دیدند پزشکی به قشر فقیر جامعه با صداقت خدمت می کند، نظرشان به سمت او جلب می شد، هم کسانی که از خدمات این پزشک بهره مند می شدند و هم اشخاصی که خبر این کمک ها به گوششان می رسید.

 آن زمان عملکرد بیشتر از تبلیغات موثر بود، کم کم بحث چپ و راست به وجود آمد و آنچه باعث شد در بسیاری مواقع نیروهای چپ از نیروهای راست شکست بخورند تفرقشان بود.

هر زمان اتحاد بین یک گروهی که داری تفکری هستند به وجود بیاید و تفرقه و منیت را کنار بگذارند، موفقیت حتمی است، هر زمان تفرقه هست شکست هم هست، مثلا در انتخابات ریاست جمهوری نهم 16 میلیون از یک تفکر رای می آورد و 11 میلیون از یک تفکر دیگر.

اما اصولگرایان هم تعدد کاندیدا داشتند.

آنجا تا حدودی اتحاد وجود داشت اما در نهایت آن 16 میلیون شکست می خورد چون در اینجا تفرقه بیشتری وجود دارد یا در انتخابات دوره قبل در حوزه گلوگاه، نکا و بهشهر می بینیم نیروهای اصلاح طلب دو کاندیدا دارند و 60 درصد آرا را دارند اما شکست می خورند اما جناح مقابل با یک کاندیدا 40 درصد رای را می آورد اما موفق می شود.

راه حل را چه می بینید؟ صرفا برای اصلاح طلبان مدنظرم نیست.

پیامبر می گوید که اگر سه نفر می خواهند مسافرت بروند یکی فرمانده بشود، دو نفر فرمانبر تا کار روی سامان قرار گیرد، الان هم اگر جریانی می خواهد موفق شوند باید یک نفر را به عنوان لیدر قبول کنند.

اگرچه فردی که انتخاب می شود معصوم نیست اما تبعیت کردن از فردی که او را بهتر از دیگران می دانند می تواند عامل موفقیت باشد، مانند سال 92 که حضور رییس جمهور اصلاحات و شورای مشورتی که ایشان ایجاد کرد توانست در برابر کاندیداهای قدر اصولگرا کاندیدایی با گرایش اصلاح طلبی را موفق کند و این نشان می دهد اتحاد رمز موفقیت است.

این روزها صحبت هایی در ارتباط با پارلمان اصلاحات شنیده می شود، کمی در این باره و استراتژی اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس صحبت بفرمایید.

ما به تبعیت از شورای مشورتی که در انتخابات 92 ایجاد شد، از دو سال پیش در جماران حدود شصت هفتاد نفر از نیروهای اصلاح طلب از رامسر تا گلوگاه، به همراه سی چهل نفر از نیروهای اصلاح طلب شناسنامه دار ساکن تهران مانند آقای کشاورزیان، رحمان زاده، طاهرنژاد و ... کنار هم نشستیم و گفتیم بیاییم از آن روشی که در انتخابات 92 استفاده شد و توانست موفقیت را رقم بزند، بهره ببریم در نیجه یک شورای 16 نفره تشکیل شد و شصت هفتاد جلسه برگزار کرد و در نهایت منتج به این شد تا شورای اصلاح طلبان شهرستان ها و مناطق را شکل دهند.

در اغلب این شوراهای اصلاح طلبان مناطق که تشکیل شد بنده به نمایندگی از شورای استان حضور داشتم و سخنران بودم، تعداد اعضای شورا به نسبت جمعیت است مثلا شورای 13 نفره قائمشهر، 15 نفره ساری، 9 نفره بهنمیر، 15 نفره بابل و ... این ها شورای اصلاح طلبان استان را به وجود می آورند.

شورای اصلاح طلبان هر شهر کارشان این است که وقتی کاندیداهای اصلاح طلبان از فیلتر شورای نگهبان عبور کردند بین این ها نظرسنجی می کنند و اشخاصی که جایگاه بالاتری دارند، می توانند از برند اصلاح طلبی استفاده کنند و این شورا با پشتوانه و عقبه ای که دارد از آن ها حمایت می کند و برای دیگران هم جا می افتد که کاندیداهای اصلاح طلب آقای x و y است در نتیجه یا آن دو سه نفر دیگر کنار می کشند یا اگر بمانند شکست می خورند و به نوعی مردم آنها را کنار می زنند.

به هر حال در ارتباط با انتخابات ما باید منتظر مقوله تایید صلاحیت ها باشیم، مشکلی که اصولگرایان ندارند و اگر همین امروز دو گزینه را انتخاب کنند می توانند با خیال راحت و با قدرت برای پیروزی او در انتخابات فعالیت کنند چون عمده رای دهنگان استان شاید 70 درصد اصلاح طلبند و اگر ما تعدد کاندیدا نداشته باشیم پیروزی با ماست.

اما ما در اوج اصلاحات می بینیم آقای سلیم بهرامی در سال 78 رای اول را می آورند. فکر می کنم اصلاح طلبان و اصولگرایان رای یکسانی دارند و تقریبا 50-50 است.

سال 78 هم مجموع آرای کاندیداهای اصلاح طلب بیشتر بود اما ما امسال انشاءا... این اشتباه را نخواهیم کرد و پشتیبانی اصلاح طلبان از تصمیم شورای احزاب و شورای هماهنگی که البته بر مبنای نظرسنجی خواهد بود باعث می شود موفق شویم.

ما دوره قبل در حوزه انتخابیه نکا، بهشهر و گلوگاه این کار را کردیم و به آقای رحمانی خلیلی گفتیم کنار بروند اما در نهایت در صحنه ماندند و هم خود ایشان و هم آقای برزگرنژاد شکست خوردند، در حالی که مجموع آرا از آقای مقیمی بیشتر بود.

 این نظرسنجی را اشخاصی خارج از استان که به هیچ کدام از دو کاندیدا گرایش نداشتند انجام دادند، در دوره قبل ما اعلام نکردیم که آقای برزگرنژاد کاندیدای جریان اصلاحات است اما این بار اعلام خواهیم کرد یعنی تبلیغات می کنیم.

نظرسنجی مهم ترین عامل در انتخاب کاندیداهای اصلاح طلب این دوره است و کسانی که در نظرسنجی ها، رای بالاتری داشه باشند پس از تایید شورای نگهبان در لیست قرار می گیرند.

در ارتباط با شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب استان و کمیته انتخابات که شما در رقابت با آقای عشوری به عنوان رئیس کمیته انتخابات برگزیده شدید صحبت کنید، شنیده ها حاکی از آن است که اختلافات و چالش های درونی در شورا وجود دارد و حتی این طور که شما گفتید که از اشخاص شناسنامه دار اصلاح طلب حمایت می کنید نیست، حداقل در ساری برخی نیروهایی که به عنوان اصلاح طلب شناخته می شوند و مسئول حزب هستند از کاندیداهای با عقبه اصولگرایی حمایت می کنند.

حرف شما را قبول دارم اما برای اینکه به وحدت خدشه ای وارد نشود به آن اشاره نمی کنم،ما دو تا مقوله داریم؛ یکی شورای هماهنگی شهرستان ها و استان و یکی شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب استان.

 بنده دنبال این هستم تا بین این دو که از برند اصلاح طلبی استفاده می کنند وفاق و همدلی ایجاد کنم، یکی از این تشکل ها از نظر کمیت جایگاه خوبی دارد و آن شورای هماهنگی اصلاح طلبان است که این شناسنامه رسمی و قانونی ثبت در وزارت کشور ندارد منتها پشتوانه مردمی دارد.

 وقتی می گوییم شورای 15 نفره اصلاح طلبان بابل، خب قاطبه اصلاح طلبان بابل از این شورای 15 نفره حمایت می کنند و وقتی این ها کاندیدایی معرفی کنند قریب به اتفاق این ها از آن کاندیدا حمایت می کنند، کنار این ها شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب را داریم.

 در مازندران 16 حزب اصلاح طلب داریم، حدود 4 ماه است که نشست های فشرده هفتگی داریم. اول با توانمندی ها و تفکرات همدیگر بیشتر آشنا شدیم، عقبه یکدیگر را شناختیم و در جلسه ای که از تهران آقای تقواییان تشریف آوردند که دبیر احزاب اصلاح طلب کشور هستند ما برای سه کمیته سیاسی و مالی و انتخابات، انتخابات انجام دادیم و بنده حقیر به عنوان مسئول کمیته انتخابات احزاب اصلاح طلب استان، انتخاب شدم و دبیری آن هم با آقای سوادکوهی است و یک رییس دوره ای دارد که با قرعه کشی انتخاب می شود.

 این احزاب چون شناسنامه دارند و ثبت در وزارت کشور هستند از جایگاه قانونی بالایی برخوردارند، تهران بیشتر به نقطه نظرات این شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب بها می دهد، در حالی که ما می خواهیم شورای هماهنگی شهرستان ها و مناطق هم حرفی برای گفتن داشته باشند چون پشتوانه دارند.

 کیفیت این ها بالاتر است از این جهت که ثبت در وزارت کشور هستند، شورای اصلاح طلبان شهرستان ها و مناطق به نسبت جمعیت از 5 الی 15 نفر هستند، این ها نمایندگانی می فرستند از یک تا 5 نفر به شورای اصلاح طلبان استان و شورای اصلاح طلبان استان داریم مرکب از 39 الی 41 نفر که به زودی انتخابات جدید صورت می گیرد و هیئت رییسه مشخص می شود که بنده در حال حاضر اینجا قائم مقام هستم.

 ما دنبال این هستیم تا با ایجاد همدلی بین این دو، در هر حوزه انتخابیه، کاندیدا بدهیم و من مطئمنم اگر این اتحاد انجام شود ما می توانیم اکثریت منتخبین مازندران را از لیست اصلاح طلبان داشته باشیم.

به این بخش هم پاسخ دهید، برخی از چهره های شاخص اصلاح طلب از کاندیدای با سابقه اصولگرایی حمایت می کنند در حالی که ما در ساری در حال حاضر 5 کاندیدای اصلاح طلب داریم، جناب آقایان بهاری، یوسف نژاد، نقیبی، آقامیری و یوسفی، این تناقض چگونه قابل جمع است و آیا همه اشخاص و چهره های اصلاحات به این چیزی که شما می گویید پایبند خواهند بود، اگر شما به 2 گزینه بین این ها برسید آیا سایرین حتی اگر مخالف میل باطنی آن ها هم باشد، گردن می نهند؟

ببینید باید شخصیت حقیقی و حقوقی اشخاص را در نظر گرفت، مثلا یک نفر فقط شخصیت حقیقی دارد و نه در شورای اصلاح طلبان حضور دارد نه در احزاب اصلاح طلب، مثل فرماندار سابق دولت اصلاحات.

بنابراین ایشان اگر از یک چهره اصولگرا حمایت کند ممکن است که اندکی ضربه بزند اما اثر منفی که مثلا اگر احمدی فولادی از یک کاندیدای اصولگرا حمایت کند را ندارد، باید فارغ از ذهنیت هایی که نسبت به اشخاص داریم پایبند رای اکثریت باشیم و تشکیلاتی عمل کنیم، وقتی 16 حزب می گویند کاندیدای ما آقای X است دیگر شخصی که شما می گویید، حق ندارد و نباید این کار را انجام دهد چون در این صورت دیگر جزو احزاب حساب نمی شود و می شود یک شخص حقیقی و باید شخص دیگری جای او بیاید چون رای اکثریت باید ملاک عمل ما باشد و از طرفی به ضرس قاطع می گویم اجازه نمی دهیم اشخاصی که مدعی اصلاح طلبی هستند چه از احزاب چه از شورای هماهنگی بیایند از یک کاندیدایی که عقبه اصولگرایی دارد حمایت کنند.

 بنده فکر می کنم این آقایان هم وقتی متوجه بشوند نظر اصلاح طلبان روی X و Y است از کاندیدای اصولگرا حمایت نخواهند کرد.

آقای احمدی فولادی شما به عنوان یک نیروی اصلاح طلب می شود یک تعریفی از اصلاح طلبی برای ما ارائه دهید؟

اصلاح طلبی با انقلاب فرق می کند، اصلاح طلبی یعنی اینکه ما در عین حالی که قانون اساسی و چارچوب نظام را قبول داریم اما در روش ها باید بهبود ایجاد کنیم؛ یعنی بهبود در روش، اصلاح در منش و رسیدن به بهترین راه برای پیاده کردن یک عقیده، اصلاحات می خواهد نواقص را مرتفع کند می خواهد عوامل و موانعی که مانع رسیدن خدمت به مردم است را بردارد.

 ما اصلاح طلبان روش پیامبران الهی را داریم از قول شعیب پیامبر قرآن می گوید إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ، ما اصلاح طلبان قصدی جز اصلاح جامعه نداریم، امام حسین چرا قیام کرد؟ یکی از فلسفه های قیام امام حسین اصلاح امت جدش بود إنّما خَرَجْتُ لطَلب الإصلاح في أمّة جدّي

چون امت جدش به انحراف رفته بود چون امت جدش مسیر را فراموش کرده بود، امام می خواست این ها را از مسیر انحرافی به مسیر واقعی برگرداند.

تعریف شما خیلی کلی است، یک انتقادی که به اصلاح طلبی می کنند این است که از سروش تا گوگوش را در بر می گیرد، یعنی طیف های تندرو و حتی ضد انقلاب را هم در بر می گیرد و یک مرزبندی مشخصی هنوز انجام نشده است و مانیفست اصلاح طلبی و یک تعریف دقیق از اصلاحات که مرزها را مشخص کند وجود ندارد.

فرمایش شما را قبول دارم. هنوز یک مانیفست دقیقی که مرز حمایت ما را از افراد نشان دهد نداریم، به عنوان یک فرد اصلاح طلبی که از ابتدای کار خوشحالم که در این مسیر بودم، بعضی از این هایی که خارج نشین هستند و خود را منتسب به اصلاح طلبی می دانند قبول ندارم و معتقدم که این ها حیثیت اصلاح طلبی را از بین می برند و بدناممان می کنند، مجلس ششم را قبول دارم اما برخی روش هایی که نمایندگان به کار گرفتند و بهانه به دست نیروهای اقتدارگرا دادند، قبول ندارم.

 ترکیب مجلس عالی بود اما برخی روش های آن را قبول ندارم، متاسفانه در بیرون این طور شایعه می کنند که اصلاح طلبان مثلا از فلان نیروی فراری شده در رادیو بی بی سی حمایت می کنند که چنین چیزی نیست.

ما این ایراد را به حاکمیت می گیریم که آنقدر فشار به نیرویی که می تواند برای نظام موثر باشد وارد می کنند که او را فراری می دهند و دو دستی می فرستند به دامن دشمن.

 سروش یک فرد متفکری است که مغزش مانند کامپیوتر است شخصی که مولوی را کاملا حفظ است، آیات قران را می شناسد انسان توانمندی است، ما چرا نتوانستیم او را جذب کنیم چرا زمینه را طوری کردیم که او قدرت نفس کشیدن نداشته باشد.

دکتر شریعتی می گوید: "وقتی شما بالشت می گذارید روی بینی یک نفر و رویش می نشینید آیا او آنجا می تواند ساکت باشد؟ آنجا به تو چنگال می زند" چرا تو این کار را می کنی که فردا این شخص به تو پرخاش کند.

 ما چرا باید زمینه را طوری کنیم که مغزهای متفکر از کشور ما بیرون بروند، وقتی شما شخصی را در اولین گام های آزادی محدود می کنید خوب آن فرد چه کند؟

بنده که انسان بسیار کوچکی هستم اما خوب سال 82 بنده را رد صلاحیت کردند. ساواک بنده را به خاطر اندیشه های امام زندانی می کرد و کتک می زد، من 10 سال در آموزش و پرورش مسئولیت داشتم و بعد از این خدمات بنده را به علت عدم التزام عملی به اسلام و قانون اساسی رد صلاحیت می کنند، چیزی که دقیقا مخالف اعتقادات بنده است.

 وقتی بنده را به این اتهام رد صلاحیت می کنند من که به اسلام و نظام اعتقاد دارم این رفتارها را شخصی و سلیقه ای می دانم و به نظام و اسلام بدبین نمی شوم، اگر کس دیگری با این سوابق جای من باشد و اعتقاداتش ضعیف باشد و به دلیل عدم التزام عملی به اسلام رد صلاحیت شود، از اسلام هم، زده می شود.

اگر قانون اساسی ملاک کار ما باشد این اختلافات به وجود نمی آید و این رد صلاحیت ها در کار نخواهد بود، الان چرا نسل جوان ما این قدر به اسلام بدبین است؟ برای اینکه آقایان خود را مجسمه اسلام دانسته اند.

 به قول دکتر شریعتی وقتی جوانی حتی 2 کتاب درباره فقه اسلامی نخوانده و تو خود را مجسمه اسلام معرفی می کنی، آنگاه عملی از تو سر می زند که با روح و فطرت خداجوی او سازگار نیست او نه تنها به تو بدبین می شود بلکه به اصل اسلام بدبین می شود، کاری کردند که این ها فرار کنند، به این طریق هم مملکت از تفکرشان در جهت منافع نظام نمی تواند استفاده کند هم از این مسئله استفاده می کنند برای کوبیدن رقیب.

باید حساب نظام و جمهوری اسلامی را از رفتار های سلیقه ای برخی آقایان جدا کرد، من ناراحت می شوم و نگرانم که اشخاصی را که به خارج رفتند، می گویند وابسته به اصلاحات است بنده می گویم این حاصل کار شماست.

به هرحال شورای نگهبان هم دلایل و استدلال های خود را دارد، حاج آقا در هفته دولت به سر می بریم، عملکرد دولت تدبیر و امید به ویژه عملکرد نماینده دولت در استان مازندران را طی 2 سال گذشته چه طور ارزیابی می کنید.

مصیبتی که دولت هشت ساله احمدی نژاد ایجاد کرد مانند این بوده است که یک ساختمان 20 طبقه مجهز را با بولدزر خراب کنیم، 10برابر زمانی که صرف خراب شدن شده است لازم است برای ساختن.

 ببینید وقتی آقای روحانی بر سر کار آمد بیشتر همتش را به روابط خارجی گذاشت، یعنی حل کردن مشکل انرژی هسته ای، کاری که در واقع در دولت جنگ و در دولت آقای هاشمی و دولت اصلاحات در حال انجام بوده است، سانتریفیوژها که مهم ترین دست آورد انرژی هسته ای است در دولت اصلاحات ساخته و تکمیل شد، کارهای بزرگی در دولت های گذشته انجام گرفت اما بدون سر و صدا و تحریک دشمن.

 یک اصلی به نام هزینه- فایده وجود دارد یعنی وقتی شما برای کاری هزینه می کنید چقدر از قِبَل این هزینه فایده می برید؟ اگر هزینه ای که می کنید از فایده ای که می برید بیشتر باشد کار عبثی انجام داده اید.

 به اعتقاد بنده در دولت آقای روحانی به درستی تشخیص داده شده است که بحث انرژی هسته ای و بهبود روابط ما با دنیا اولین کاری است که باید انجام دهند.

دنیا شبیه دهکده ای است که ما نمی توانیم بدون ارتباط با همسایگان‌مان و کشورهای دنیا تعالی و تکامل داشته باشیم بنابراین به عنوان اولین کار 2 سال بر آن سرمایه گذاری کرد، به علت سرگرم شدن به مسائل خارجی که خوشبختانه با موفقیت هم همراه بود، بسیاری از مسائل داخلی را نتوانستند ساماندهی کنند آن هم به دو دلیل 1) پرداختن به مسائل خارجی که به عنوان اولویت حساب شد 2)خرابی هایی که در این دولت بود آنقدر زیاد بود که نتوانست کار را به جایی برساند که نمود داشته باشد بنابراین نمی توانیم به دولت آقای روحانی ایراد بگیریم.

دولت حد توان مشخصی دارد، شما در نظر بگیرید اگر10 ژول انرژِی داشته باشید و 8 ژول را برای کاری بگذارید 2ژول انرژی برای کار دیگر می ماند، کاری که انرژی 5 ژولی لازم دارد و شما 2 ژول انرژی برای آن می گذارید مسلما کامل نیست.

در سطح استان عملکرد آقای استاندار را چگونه ارزیابی می کنید؟

می خواهم یک آماری را خدمت تان بدهم که در جاهای دیگر هم عرض کردم. در 100روز اول مدیریت آقای احمدی نژاد 14هزار مدیر در کشور تغییر کردند، در دولت آقای روحانی به خاطر وجود مجلسی که تمام قد مخالف با حرکت های دولت است تنها 700 مدیر عوض شدند یعنی یک بیستم. با این وضع بوق و کرنا کردند که این ها کامیونی در حال عوض کردن مدیران هستند.

ببینید اگر شما بهترین تئوری ها را داشته باشید و مجری توانمندی که دل در گرو این دولت داشته باشد و علاقه مند به این دولت باشد نداشته باشید یا اینکه هم دل در گرو دولت نداشته باشند و هم توانایی نداشته باشند مسلما بهترین اصل ها هم می خوابد و قابل اجرا نیست دولت آقای روحانی متاسفانه با مدیرانی مواجهه شد که از دولت قبلی روی کار آمده بودند و مجلس مانع از تغییرات آنها شد و این نیروها هم فشل و ناتوان بودند و هم به نوعی وابستگی به این دولت در خود احساس نمی کردند.

آقای استاندار در اصل انسانی سالم و اخلاق مدار اما از نظر مدیریتی ضعیف است، توانمندی ایشان همین قدر است، ایشان از نظر مالی و اخلاقی آدم سالمی است حتی می توان پشت سرشان نماز خواند، وقتی کسی می داند توانمندی کاری را ندارد نباید بپذیرد.

آقای ربیع فلاح در شرایط خاصی رئیس ستاد دکتر روحانی شد، زمانی که دو کاندیدای اصلاح طلب آقای روحانی و آقای عارف مطرح بودند هر دو دنبال بنده و امثال ما در شهرستان ها آمدند.

 وقتی این دو نفر مطرح شدند ما به تهران اعلام کردیم مثلا احمدی فولادی، حسین زادگان، یوسف نژاد... که ما مسئولیت نمی پذیریم تا زمانی که این دو نفر با هم یکی شوند، اگر این دو نفر باهم یکی نشوند و ما مسئولیت بپذیریم جز شکست نیست ما با توجه به تجربه ای که داشتیم، نپذیرفتیم.

آن ها هم منتظر نماندند که نظر ما محقق شود بلکه دکتر روحانی آقای ربیع فلاح و عارف هم شخص دیگری را برای خود انتخاب کردند و عملا این ها شدند مسئول ستاد، وقتی که خواسته ما برای هماهنگ شدن آن ها محقق شد و آقای عارف با مردانگی و بزرگواری کنار رفتند و آقای روحانی ماندند خوب در آن زمان آقای روحانی نمی توانست کسی را که در آن وانفسا از او حمایت کرد کنار بگذارد و ایشان به عنوان مسئول ستاد آقای روحانی در استان مازندران باقی ماندند، وقتی کسی مسئول ستاد بود، طبعا مسئولیت هم می گرفت، در بحث استاندار شدن هم فعالیت ایشان بود هم دوستان دیگری فعالیت کردند و ایشان به عنوان استاندار انتخاب شدند.

در انتصاب مدیرکل آموزش و پرورش چقدر نقش داشتید؟

بنده مدیر کل آموزش و پروش را خودم معرفی کردم، آقای وزیر فرمی فرستادند و فرمودند آن هایی که متقاضی هستند این فرم را پر کنند و نیاز به مشورت با هیچ کسی هم نیست، و بنده رزومه 6 نفر را بررسی کردم و خودم برای 6 نفر بر اساس اولویت فرم ها را پر کردم و به تهران فرستادم،تهران هم نفرات اول تا سوم را به دلیل مسائل سال 88 حذف کردند.

حراست وزارتخانه ای که منصوب دوره احمدی نژاد است و در دوره آقای فانی هم هنوز هستند، این کار را کردند. نفر پنجم از اشخاصی که بنده معرفی کردم را انتخاب کردند، حال به آقای قاسمی می گویم چرا رییس فلان منطقه یا فلان ناحیه باید هنوز منصوب دوره احمدی نژاد باشد؟ می گویند وزیر دستش زیر ساتور نماینده هاست و ایشان به من فشار می آورند که تغییرات ندهید و این ها را عوض نکنید، ببینید همه این مشکلات دولت باز به مجلس برمی گردد.

 اگر مجلس که کار قانون گذاری دارد در کار اجرایی دخالت نکند در کار آقای فلاح و آقای قاسمی دخالت نکند، این آقایان حتما دست به تغییراتی می زنند، شاید 80درصد مقصر این ها نیستند، مقصر مجلس است، مقصر وزیری است که یا اصول گراست مثل وزارت کشور یا اگر اصلاح طلب باشد مثل آقای فانی، از آقایان دیگر می ترسد.

البته آقای رحمانی فضلی هم مواضع اصلاح طلبانه دارد.

بله من مواضع ایشان را قبول دارم اما ایشان هم دستش زیر ساتور نماینده ها است. من می خواهم این مطلب را بگویم که همه این مشکلات به مجلس بر می گردد، اگر مجلسی داشتیم که معتدل بود ما هم فلاح قوی تری داشتیم هم قاسمی قوی تری.

خود شما هم در صحبت هایتان اشاره کردید، توده مردم به احزاب اعتماد و باور ندارند عده ای معتقدند در شهر ساری جریان سومی شکل گرفته به نام جریان عمل گرایی که در راس آن آقای عبوری حضور دارد، این جریان هم طیف چپ و هم طیف راست را در بر می گیرد از منتهی الیه چپ تا منتهی الیه راست در آن حضور دارد و و ملاک هم صلاحیت و عملکرد اشخاص است، آیا شما قائل به این هستید که در سطح شهر ساری این جریان شکل گرفته است؟

ببینید این جریان شکل گرفته اما نیاز به زمان دارد و ظرف یکی دو سال نمی تواند قوام یابد. ثبات و تداوم بسیار مهم است. بنده آقای عبوری را کاملا می شناسم، مادر آقای عبوری اهل فولاد محله هستند و آقای عبوری دانش آموز من بودند و به ایشان فیزیک تدریس می کردم، پدر ایشان عقبه چپ دارند و خودشان شاکله وجودی‌شان با اصلاح طلبان سازگار و مثبت است، بنده در طول انقلاب شهرداری که بتواند این چنین تحولی را در شهر ایجاد کند ندیده ام، حقیقتا من به وجود شخصی مانند آقای عبوری افتخار می کنم، 3 سال کار آقای عبوری در شهرداری به اندازه 30 سال کار دیگران بوده است.

 آقای عبوری اگر کاندیدای انتخابات مجلس شورای اسلامی می شدند و با من مشورت می کردند به ایشان می گفتم نیایید. یکی از مشکلاتی که در کشور داریم این است که ثبات مدیریت نداریم، در خارج از کشور، مادری برای تحقیق می روند به افریقا که موریانه ها چگونه با شاخک باهم حرف می زنند؟ 20 تا 25 سال تحقیق کردند و فوت کردند و دخترشان 20 تا 25 سال دیگر کارشان را ادامه دادند و روی هم 50 سال تحقیق کردند و کتاب هایی نوشتند که موریانه ها و مورچه ها چگونه باهم ارتباط پیدا می کنند، این پشتکار را نشان می دهد.

فلان دانشمند غربی 11 سال یک نقطه آسمان را رصد کرد تا یک نقطه را در مورد مسئله ستارگان و کهکشان ها کشف کرد، آیا ما همچنین پشتکاری داریم؟ همین دوست بزرگوارمان عضو شورای شهر آقای کوروش یوسفی که برای بنده عزیزند، ایشان را من از میاندورود آوردم و مسئول دفترم بود وقتی مدیرکل بودم، به ایشان گفتم شما 2 دوره عضو شورای شهر باشید بعد که آماده شدید برای انتخابات مجلس کاندیدا شوید، اگر الان کاندیدا شوید هم از این می افتید هم از آن.

 می خواهم بگویم آقای عبوری آینده درخشانی دارد و با این موفقیت می تواند کاندیدای بسیاری از پست های بالاتر بشوند، اگر آقای عبوری این دوره کاندیدای مجلس می شدند من به شما قول می دهم 100 هزار رای در حوزه انتخابی شهرستان ساری داشتند اما حیف می شد، این درایت و هوشمندی ایشان را می رساند که کاندیدا نشدند، الان هم من معتقدم که اگر آقای عبوری در جریانات سیاسی انتخابات وارد میدان نشود جایگاه فراجناحی خود را بسیار بیشتر حفظ می کند،ایشان باید خودش را از این ماجرا های سیاسی بیرون بکشد.

معتقدم مسلما اگر آقای عبوری انگشت روی شخصی بگذرند شانس بالایی برای پیروزی خواهد داشت، فارغ از اینکه ایشان شهردارند و از امکانات شهرداری استفاده می کنند به خاطر محبوبیت مردمی ایشان می گویم، من می گویم حیف است که خود را خرج این کاندیدا و آن کاندیدا کند، یعنی مثل این می ماند که یک میلیون پول را برای یک کباب خرج کنیم شاید لذت ببریم اما پولمان را هدر دادیم.

شخص آقای عبوری که قاعدتا ورود نمی کند. جریان عمل گرایی در مسیر توسعه و پیشرفت ساری گام بر می دارد و اعتقاد دارد برای ادامه روند توسعه ما به چند بال نیازمندیم، هم باید شورای شهر حمایت کند هم مدیریت کلان استان و هم باید نمایندگان مجلس حامی این جریان باشند، ما به نمایندگانی نیازمندیم که با جریان مدیریت شهری همراه باشند، به هرحال مردم متوجه می شوند چه کسانی همراهی بیشتری دارند.

آرزویی که آقای عبوری برای تبدیل ساری به یک شهر توسعه یافته دارند آرزوی همه ما است اما ایشان در بحث انتخابات خودش مستقیم نباید وارد شود، یعنی مردم احساس نکنند که آقای عبوری پشت سر فلانی است، می تواند به طور غیر مستقیم کمک کند، اگر به صورت آشکار باشد آن وقت این گونه تعبیر می شود که چون می خواست از فلان کاندیدا حمایت کند، این کارهای مثبت را انجام داده است و دل آدم می سوزد.

شورای شهر الان از ایشان حمایت می کند، من معتقدم شورای شهر دوره بعدی در حمایت از آقای عبوری قوی تر از این شورا عمل می کند، مجلس شورای اسلامی در کشور به تبع در استان و در نتیجه در خود ساری هم این ترکیبی نخواهد بود که الان است، خیلی خیلی بهتر از الان هست و آن ترکیب هم از آقای عبوری حمایت خواهد کرد.

اعتقاد دارم هرکسی برای مردم مخلصانه کار کند حتما موفق خواهد بود. برای عبوری مناصب بسیار بالاتر از استانداری هم پیش بینی می کنم به شرطی که خودش را وارد این جریانات چپ و راست نکند،عطر آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید، ایشان عطار و این عطر خود به خود بوی خودش را نشان می دهد چه او بخواهد تلاش کند که با حمایت از یک کاندیدا نشان دهد که عطر من بو دارد چه این کار را نکند، اگر این کار را نکند مردم حس مثبت قوی تری نسبت به آقای عبوری خواهند داشت.

یکی از شاه بیت های صحبت های آقای عبوری و جریان عمل گرایی که ایشان مطرح می کنند، بحث گردشگری است ایشان گردشگری را شاه کلید حل مهم ترین معضلات کنونی شهر و استان به خصوص بیکاری می داند، یعنی ایشان محور توسعه را از همان اول مشخص کرد،آیا شما قبول دارید که گردشگری می تواند محور توسعه استان و ساری باشد؟

متاسفانه از نظر کشاورزی و صنعت وضعیت مناسبی نداریم، هر کشوری به تبع هر استانی و هر شهرستانی باید ببیند که ظرفیت های بالقوه که می تواند آن را به موفقیت برساند چه هست.

 در استان مازندران و در کل کشور ایران بعد از درآمد نفت و گاز که الان می خواهند آن را محدود کنند و واقعا هم باید برای نسل های آینده محدود شود، گردشگری حرف اول را می زند، ما الان آن قدرت را نداریم که بتوانیم از زباله پول در بیاوریم، بعضی از کشورها زباله از کشور های دیگر وارد می کنند و از قِبل آن درآمد های کلانی دارند، مثلا ژاپن بیش از نفت ما درآمد از تبدیل زباله به کود دارند.

کشور ایران به خصوص مازندران باید به دنبال کسب درآمد از طریق گردشگری حرکت کند با توجه به اقلیم و جغرافیای مناسب و برخورداری از جاذبه های طبیعی نه تنها باید گردشگران داخلی را جذب کنیم بلکه در دراز مدت باید به سمت جذب گردشگران خارجی نیز حرکت کنیم.

یکی دیگر از مسائلی که در جریان عملگرایی مطرح است بحث پرهیز از بخشی نگری و نگاه های قومی قبیله ای است، اینکه دیگر دودانگه ای، چهاردانگه ای، میاندرودی، بچه شهر و ... یا ساروی، بابلی، آملی، غرب استانی و ... کنار برود و همه به یک ساری بزرگ و مازندران متحد بیاندیشیم.

این صحبت سخن قرآن است و کاملا حرف درستی است، قرآن کلا بحث ناسیونالیستی را منتفی می داند. خدا هم می گوید ما شما را از رنگ ها و نژاد های مختلف آفریدیم تا همدیگر را بتوانید بشناسید و آن کس که باتقواتر نزد خدا بالاتر است، این صحبت آقای عبوری مبنای قرآنی دارد و کاملا منطبق با اخلاق قرآنی است، البته نباید از آن استفاده انتخاباتی شود، وجود نگاه بخشی و قومی قبیله ای مشکل امروز ما است.

جریان عملگرایی تا چه حد توانسته در کاهش این نگاه موفق عمل کند؟

ببینید این دیدگاه ریشه دوانده و به آسانی از بین نمی رود، اینکه در جهت کاهش این نگاه تلاش می شود ارزشمند است اما نیاز به گذر زمان دارد.

یکی از مسائلی که در جریان اصلاحات مطرح است عدم کادرسازی و میدان دادن به جوانان است در سطح کلان این موضوع را می توان در وزرای آقای روحانی دید و در سطح خرد نیز حضور اشخاصی مثل بهاری یا رحمانی خلیلی می تواند به نوعی تصدیق این دیدگاه باشد. فکر نمی کنید به یک پوست اندازی نیاز دارید؟

فشاری که در دوره احمدی نژاد بر اصلاحات وارد شد اگر بر قوی ترین سازمان ها و تشکل ها وارد می شد آنها را نابود می کرد ولی اصلاحات زنده ماند و در خرداد 92 حماسه آفرید زیرا ریشه دارند، موضوع کادرسازی بر می گردد به اینکه حزب پذیر نیستیم و نیز فشار بعضی ها مانع کادرسازی اصلاح طلبان شد، به رییس دولت اصلاحات هیچ مشکل مالی یا اخلاقی نتوانستند نسبت دهند چرا ایشان باید ممنوع التصویر باشد، ایشان تورم را پایین آورد، روابط با دنیا را بهبود داد، سرمایه گذاری خارجی افزایش پیدا کرد، قیمت ارز را ثابت نگه داشت و ... ، من حیث المجموع دوران موفقیت آمیزی داشت، اگر این چنین فشارهایی نبود ما کادر سازی می کردیم و نیز نبود حزب قوی، که اگر حزب توانمند داشتیم ما امروز ده بیست نفر مانند آقای بهاری یا یوسف نژاد داشتیم.

در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

بنده یک پیام برای اصلاح طلبان ساری و استان دارم و آن این است که برای خدا متحد شوید، وجود اختلاف سلیقه، طبیعی است اما باید از برخی خواسته های شخصی و جناحی عبور کنیم که جز از طریق اتحاد هیچ راه دیگری برای پیروزی نیست.