يکشنبه 8 آذر 1394-16:4 کد خبر:17075
سنگده؛ حیاط خلوت بیبند و باریها!!!!
جمعههای بیحیایی در جنگلهای مازندران/ چه کسی پاسخگوست؟
این روزها در بسیاری از مکانهای مازندران عفت در گردشگری تاراج میشود و این نه در نهان که در آشکار کاملاً پیداست.
به گزارش خزرتیترخبر و به نقل از فارس، در جمعه پاییزی، مقصد 257 دختر و پسر از یک استان مرکزی کشور، جنگلهای سنگده در جنوب مازندران است که حدود 100 کیلومتر با مرکز استان فاصله دارد، از طرفی نیز مقصد آنها به جنگلهای سوادکوه ختم میشود.
گشت و گذاری با عنوان تورهای گردشگری البته بیضابطه، مختلط و به قول امروزیها اوپن اوپن.
گردشگری پاییزی با خوشمزاجی هوا در پاییز رنگارنگ مازندران میتواند هر انسان خستهای را راهی کوه، دشت، جنگل و حتی دریا کند، اما در بسیاری از مکانهای مازندران عفت در گردشگری تاراج میشود و این نه در نهان که در آشکار کاملاً پیداست.
بسیاری از بیبندوباریهایی که شاید در گذشته درخفا انجام میشد، امروز با تورهای گردشگری با زیرسوال رفتن عفت، بهراحتی و علنی انجام میشود.
257 دختر و پسر بهصورت آزاد، بدون روسری و با پوششهای زننده در جنگلهای سنگده مازندران در جمعه پاییزی شش آذرماه مسئلهای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت، آنهم در ماه سوگ و حزن صفر.
جایی که پوشش نیمبند لچکهای روبانی دختران نیز از سرشان رخت برمیبندد، رفتوآمدها و صحبتهایی که از جمع حاضر شنیده میشود، نشان میدهد که آنها هیچ نسبت ثبتشدهای با هم ندارند و فقط گروهی مختلط، بیضابطه و رهاشده برای گشت پاییزی مسیری را با اتوبوس و بقیه راه را نیز با نیسانهایی که در این مسیر وجود دارد، قرار است بگذرانند.
با دور شدن از شهر همگی نفس راحت میکشند و با انداختن روسریهای روبانی به روی گردن و بستن آن به دور کمر، بیاعتنا به مردم متدین، در واقع این سوال را به ذهن متبادر میکند که نهاد مسئول چه کسی است؟
خودروهای نیسان این گروهها را از پایین جنگل به سمت مناطق ناهموار و کوهستانی منتقل میکند، صدای قهقههها و همخوانیهای دختران و پسرانی که پشت 18 نیسان گرد هم آمدند، داستان یکروزه گردشگری پاییزی در یک نقطه از جنگلهای شمال است که در نبود نظارتها و نادیدهانگاری مسئولان، بسیاری از مسائل دینی، اجتماعی، فرهنگی، قانونی و حتی سیاسی منطقه و در مقیاس بزرگتر استان را زیر سوال میبرد.
دخترانی که حیا را قی کردند و پسرانی که شرف را فراموش، در این منطقه از جنگل جولان میدهند، در حالی که اگر دقت شود در ورودی روستای سنگده تصاویر چند شهید، غیوری و دینداری مردم این دیار را به یادمان میآورد.
جوانانی که در اوج نشاط و طراوت به آسمانها پر کشیدند تا هویت، ناموس، دین و شرف ملت تاراج دست نامردان و اجنبی نشود، اما امروز پسران این سرزمین یادشان رفته که اگر بهراحتی تحصیل میکنند و دانشگاه برای آنها مکان امنی است تا بهراحتی برای خود دوستدخترانی همطراز پیدا کنند، با رفتن و پر کشیدن 10 هزار و 400 شهید از یک استان که همان استان لالهخیز مازندران است، به برکت ایثار و شهادتطلبی جوانان باغیرت و پاک و آسمانی این کشور و از جمله مازندران دلاور حاصل شده است.
کاش دانشگاه بهجای قرار و مدار گذاشتن برای جمعههای بیحیایی، هویت خود را برای تحصیل و مکان علمی بازیابد تا شاهد تاراج حیا و شرف دختران و پسران این سرزمین نباشیم.
چندینبار در آن روز بیحیایی، جنگلهای سنگده از خداوند بزرگ خواستند تا یاریطلبی ساکنان غیور این جنگلهای انبوه از نیروی انتظامی افاقه کند، اما این جنگلهای سربهفلککشیده گواه بودند که به این تظلمها پاسخی داده نشد و آن جماعت طغیانگر علیه شرف و انسانیت هرچه توانستند، کردند و رفتند تا ثابت کنند که جنگلهای مازندران فاقد حافظان عزت و حیایند، هرچند که پیرامون امر به معروف و نهی از منکر در این استان سخنها سر داده شود و نطقهای آتشین ایراد شود که گردش زبان در دهانها را نه مالیاتی است و ادعاها را نیز نه قدرت اثباتی.