شنبه 24 مهر 1395-10:25 کد خبر:32333
پرده برداری از گاوصندوق شهردار ساری:
«مهدی عبوری» چطور «مهدی عبوری» شد/درباره مردی که شبیه هیچ کس نیست
تفاوت این شهردار جوان با دیگر مدیران در مازندران این است که فاصله ایده تا عملش بسیار کم است، بسیار کم! و چنین کسی در مازندران بسیار کم است، بسیار کم!
به گزارش خزرتیترخبر و به نقل از عبارت، وقتی در تابستان سال 1391 مراسم معارفه «مهدی عبوری» به عنوان شهردار ساری در ساختمان مدیریت و برنامه ریزی برگزار می شد من خبرنگار «ایلنا» بودم و مدت زیادی از بازگشتم به ساری نمی گذشت و از جدی ترین منتقدان عملکرد شهردار قبلی به شمار می آمدم.
اما فکر نمی کردم این شهردار تازه هم کاری از پیش ببرد، چون آن روزها بر این نظر بودم که کلا کاری از دست کسی ساخته نیست. در نوعی "ناامیدی اورفئوسی" به سر می بردم، انگار پایت خواب رفته باشد و فکر کنی پای همه شهر خواب رفته است و نمی شود تکان خورد.
اما وقتی او سخنرانی اش را آغاز کرد توجهم جلب شد، وقتی کاغذ را تا کرد و در جیبش گذاشت، در راه پائین آمدن از پله ها جوانی را دیدم که به جای دلش در سرش غوغایی به پا بود،او نه اضطراب و هراس معمول مدیران تازه آمده را، که نوعی اضطراب ذهنی داشت که در چشمانش برق می زد.
وقتی کارش را شروع کرد و تمرکزش را بر تغییرات بصری و روبنایی گذاشت شک نداشتم که طرحی چندمرحله ای دارد. از آن روز 4 سال گذشته و هنوز هیچ شخصیت سیاسی و اجتماعی دیگری در مازندران نتوانسته است شهرت و محبوبیت وی را به دست آورد.
عبوری با اعتقاد و اعتماد کامل به رسانه، جایگاهی برای خویش ساخت که بسیاری از منتقدانش آن را پوشالی و بسیاری از هوادارانش آن را تخریب نشدنی می دانند.
منتقدان شهردار جوان می گویند که او به زور پروپاگاندای رسانه ای و هزینه های هنگفت، دستاوردهای معمولی اش را بی نظیر جلوه داده است.
اما آنها نمی توانند توجیهی برای محبوبیت بی سابقه شهردار بیاورند(جز اینکه بگویند این هم پوشالی است) و از طرفی دیگر با این ادعا؛ هم رسانه ها را زیر سوال می برند و هم خوانندگان آنها را مشتی ساده لوح فرض می کنند.
آنها از این نکته غافلند که تفاوت عبوری با دیگران این است که وقتی مردم تصویری از یک پل، زیرگذر، پارک، مجموعه فرهنگی یا هر دستاورد دیگر شهرداری را در رسانه ها می بینند، می توانند همزمان آن ها را به صورت واقعی لمس کنند.
در واقع نکته اصلی این است که «عبوری» رویاها و وعده هایش را رسانه ای نمی کند، بلکه آنچه ساخته است را به شکلی گسترده تبلیغ می کند، البته با رعایت این نکته که مخاطبانش را از لحظه شکل گیری ایده تا اجرای آن سهیم می کند
مردم به این دلیل از او استقبال می کنند که مغزشان را با شعارها پر نمی کند، بلکه شعورشان را با عملگرایی محترم می شمارد.
شهردار جوان ساری بعد از مدت ها «سکوت» با افتتاح زیرگذر بزرگ میدان فرح آباد بار دیگر خود را به صدر اخبار رساند. تکنیک وی عموما این است که یک خبر را به شکلی گسترده در بین رسانه های جمعی توزیع می کند تا به هر طرفی که می نگرید چشمتان به آن بیافتد.
بازنمایی واقعیت در قاب رسانه ها، نقطه قوت «مهدی عبوری» است،او ساختاری ذهنی دارد که بر اساس آن عمل می کند و پیدا کردن و شرح جزئیات این ساختار اصلا کار سختی نیست و برای من عجیب است که عده ای می خواهند با نگاه فراماسونری و کاراگاهی آن را تفسیر کنند.
روش عبوری به همین ساده گی است: بررسی ، نیازسنجی ، مشورت ، آزمایش ، مجددا بررسی ، چیدن اجزاء پازل کنار هم و درنهایت: «حرکت».
در واقع بدنه اصلی این ساختار پله ای بعد از «حرکت» آغاز می شود و سیری کاملا خطی پیدا می کند. یعنی: تا آن کار به پایان نرسد «عبوری» دست بردار نیست.
بسیاری از مدیران؛ قدرت ایده پردازی، تحلیل و حرکت اولیه را دارند اما از تمام کردن کار عاجزند. عده ای نیز مرد عمل هستند اما ایده هایشان پیش پاافتاده است، کلی خرج می کنند اما نتیجه افتضاح و شرم آور می شود که نمونه اش را بارها در همین ساری شاهد بوده ایم.
«عبوری» همین فرمول را بارها از رسانه ها به مردم نشان داده است،او تمام مراحل به نتیجه رسیدن یک ایده را با مردم درمیان می گذارد و قاعدتا و منطقا برای چنین گفتگویی باید هزینه کرد و «عبوری» چنین هزینه ای را به جان می خرد، چرا که یکی از جدی ترین اهدافش این است که اعتماد عمومی را حفظ کند.
شاید در این گفتگو ایرادهایی نظیر متن های بعضا تصنعی، استفاده از القاب و صفت های بی دلیل و عدم ترغیب رسانه ها به نوشتن تحلیل بر این موارد، برخی ولخرجی های احساسی یا نظایر آن به چشم بخورد، اما فراموش نکنید این نخستین بار است که رسانه های مازندران بر سر یک مدیر تا این حد به توافق رسیده اند و مدیریت چنین اجتماعی بی شک عاری از خطا و بدون هزینه نخواهد بود.
در واقع شهرداری ساری در حال ساختن خط ارتباطی جدیدی در مازندران است که از این پس به عنوان الگویی غیرقابل چشم پوشی مورد استفاده قرار خواهد گرفت، چندانکه مدت هاست برخی از شعارها و روش های عبوری در دیگر شهرهای مازندران مورد استفاده قرار می گیرد.
بخش قابل توجهی از موفقیت مدیریت شهری ساری به واسطه تشخیص درست عبوری در مورد نقش و جایگاه رسانه ها و شیوه مواجهه مردم ساری با آنهاست،او این راه را بر پایه احترام متقابل، فهم دو جانبه، سخنرانی های آتشین و دستاوردهای ملموس عمرانی و فرهنگی هموار کرده است.
مخالفان و منتقدان او بارها سعی کردند دستاوردها و پروژه های شهرداری را سطحی نشان دهند اما هربار با استقبال بی نظیر مردم در روز افتتاح آنها به ناچار عقب نشستند، زیرا مردم از آغاز می دانستند چه گذشته و انگار خودشان از نزدیک پای کار بوده اند، پس بلافاصله به کارشکنی واکنش نشان می دهند.
این در واقع نتیجه همان اطلاع رسانی برنامه ریزی شده رسانه ای است که از هوش و تجربه عبوری در صداوسیما و زندگی در خانواده ای سیاسی نشات می گیرد.
نتیجه همان سرمایه گذاری در رسانه ها که با افتتاح هر پروژه خودش را نشان می دهد،این سرمایه گذاری نه فقط اقتصادی که چند جانبه است.
رابطه عبوری با رسانه ها، برخلاف آنچه مخالفانش می گویند در دوران بی پولی شهرداری نیز قطع نمی شود. زیرا حلقه اتصال فقط اقتصادی نیست، غرور، هویت، احترام به جایگاه و حمایت همواره از بدنه رسانه ای ساری نوعی اخوت قلبی میان خبرنگاران و شهردار ساری ایجاد کرده است.
شاید اگر منتقدان و مخالفان شهردار ساری به جای پروژه تخریب بر ایده های خود تمرکز کرده و دست به معرفی دستاوردهایشان به عموم مردم می زدند امروز صحنه قضاوت روشنتر بود و جامعه می توانست با قیاس ایده ها و دستاوردها، روش مطلوب خود را برگزیند.
اما منتقدان سعی کردند آدرس غلط بدهند و شهردار را به جریان های اقتصادی و سیاسی منتسب کنند، برخی از منتقدانش وی را "کردانیست" می نامند و جالب اینکه بخش دیگری از دو آتشه ترین منتقدان وی از طرفداران کردان و احمدی نژاد هستند.
در نگاه این منتقدان کسی که از روش مدیریتی کردان که بر پایه ناسیونالیسم توزیعی یا همان "بومی گرایی ملی"استوار بود، استفاده می کند در واقع اسیر نوعی پوپولیسم فریبکارانه است،اما به گواه تاریخ در لیبرال ترین حکومت های دنیا نیز به وقت اقتضاء و تنگنا( که در واقع همان وقت طلایی است) چونان جوی خونی از پوپولیسم به راه می فتد که بدل به نمونه ای تاریخی می شود.
بدین معنا در تمامی تفکرات سیاسی و مدیریتی دنیا، هسته و ریشه ای پوپولیستی نهفته است و مهدی عبوری نیز از این قاعده مستثنی نیست، منتها مردم گرایی وی از نوعی خاص و متمایز است که نه ربطی به کردان دارد و نه قرار است نسخه ای از احمدی نژاد باشد، هرچند عبوری از هرکدام از این دو تن درس هایی آموخته است.
در عبوری هم تکه هایی از هاشمی رفسنجانی پیدا می شود و هم نشانه هایی از غلامحسین کرباسچی. او هم ما را یاد علی کردان می اندازد و هم تداعی کننده غرور مدیرانی چون صفایی فراهانی است.
عده ای وی را اصولگرای تندرو می دانند و همزمان برخی از مهمترین چهره های اصلاح طلب شهر و استان با وی دیدار می کنند.
او هم با آیت الله طبرسی رابطه حسنه دارد و هم با آیت الله صدوقی، هم علی لاریجانی را جذب می کند و هم علی اصغریوسف نژاد را.
این تضادها به یک دلیل در عبوری به تفاهم می رسند و آنهم: «عملگرایی» است، او خودش را در قالب اجرای طرح ها پیاپیش نشان می دهد و در واقع می خواهد ثابت کند که توانایی های زیادی دارد، کاری که چند دهه است کسی در ساری نکرده است. او جلوه گری می کند و آداب جلوه گری را نیز بلد است.
اینجا سال هاست همه می خواهند متوسط باشند، فقط شعار بدهند، آهسته بیایند و آهسته بروند تا گربه شاخشان نزند، سالهاست همه فقط به فکر خودشان هستند،انگار رطوبت در جانشان نفوذ کرده و همیشه خواب آلودند.
حالا کسی پیدا شده که آرامش شهر را بهم زده و خرق عادت کرده است، پس دو راه پیش روست یا همه برخیزند و با او همراه شوند یا کاری کنند که از دور خارج شود تا به دوران سرخوشی و خواب برگردند.
اکثر مردم راه اول را انتخاب کردند اما بسیاری از نخبگان و شخصیت های سیاسی و حتی مدیران ،راه دوم را. پاسخ دادن به این سوال سخت است که چرا در دوران بی پولی و خواب پروژه ها عبوری می تواند و شما نمی توانید؟
مدیرانی که حوصله پاسخ دادن به این سوال را ندارند سراغ آدرس غلط دادن می روند و همصدا می شوند با گروهی که حرف از پرونده های اقتصادی شهرداری و بدهی های فراوان می زنند، اما در همین زمان با افتتاح پروژه های پیاپی و استقبال مجدد مردم عقب می کشند و عجیب است که چرا علی رغم اینهمه بدهکاری ، هنوز پیمانکاران برای همکاری با شهرداری ساری سرودست می شکنند.
اما آنچه منتقدان به عنوان گاوصندوق شهرداری از آن یاد می کنند نه از جنس آهن و فولاد، کاغذ و سکه یا کردان و دیگر لابی های سیاسی، که از جنس پوسته نازکی از چربی و مویرگ است که دور کاسه سرش را فرا گرفته.
گاوصندوق عبوری نه در طبقه هفتم عمارت شهرداری که در سر اوست. اندیشه او گنج اوست.او فکر می کند، برای فکرهایش مهره چینی می کند، همه چیز را در نظر می گیرد و حتی اگر اشتباه کند یا به ظاهر ببازد، خودش را جمع و جور می کند و دوباره با قدرت و به واسطه اطمنان گسترده عمومی به عرصه باز می گردد. در واقع او تیری را در کمان کرده و می خواهد حدود قدرت و اعتبار ساری را وسعت بخشد.
در واقع او امروز نه ثروتمندترین مرد ساری که یکی از ثروتمندترین مردان مازندران است. ثروت او؛ اعتماد عمومی است. ثروتی که مخالفانش معتقدند روزی بر باد خواهد رفت، اما سپرده گذاران نظر دیگری دارند.
او فکر کرد و گردشگری را به عنوان محور توسعه رسانه ای کرد،این فقط یک شعار نبود، «فرهنگ، همسنگ عمران» نیز فقط یک شعار نبود، بلکه مقدمات تحقق اش پیش از بیانش فراهم شده بود، او بلد بود چطور این ایده را جا بیاندازد، همانطور که بلد است چطور ۸۰ هزارنفر را با یک فراخوان به مهمانی اش دعوت کند.
تفاوت شهردار جوان با اسلاف خودش و دیگر مدیران شهری و دولتی در مازندران این است که زیاد فکر می کند و فاصله ایده تا عملش بسیار کم است،بسیار کم! و چنین کسی در مازندران بسیار کم است، بسیار کم!