چهارشنبه 3 آذر 1395-0:21 کد خبر:33792
استانی پهناور اما تکه تکه شده:
آیا تنها حق قابل پیگیری مردم غرب مازندران فروپاشی خانه پدری است؟/ محرومیت با تجزیه حل نمیشود
بهتر است نمایندگان و صاحبان منبر و تریبون در غرب مازندران، به جای کوبیدن بر ساز جدایی به فکر ارتقای کیفیت زندگی مردمان باشند.
به گزارش خزرتیترخبر و به نقل از بلاغ، چندین دهه است که بحث تجزیه استان مازندران بر سر زبانها افتاده است و یکبار نیز شاهد بودهایم که در اردیبهشت 1376 شرق استان مازندران تحت عنوان استان گلستان از مازندران جدا شد.
هر از چندگاهی به خصوص در ایام نزدیک به انتخابات نظیر ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و ... شاهد وعده و وعیدهایی سخاوتمندانه به اهالی غرب استان هستیم.
وقتی به عمده این سخنرانیها و مقالات عدیده در فضایمجازی و جراید استان نگاهی بیطرفانه انداخته میشود نظراتی به حق و به ناحق دیده میشود که امر اتخاذ تصمیم عقلایی را با چالش مواجه میکند.
تصمیم های سرنوشت ساز در سایه تفکر و منطق
به نظر میرسد نیاز است تا با این موضوع با نگاه ژرفتری برخورد شود، از این رو مقرون به فایده خواهد بود، چنانچه، تحلیلی از شرایط استان مازندران و نیز گلستان در ابتدای بحث آورده شود تا بتوان وضعیت غرب استان را نیز به درستی و به دور از احساسات تحلیل و واشکافی کرد.
استان مازندران در شمال ایران و در کرانه جنوبی دریاچه کاسپین به عنوان بزرگترین دریاچه کره زمین واقع شدهاست. کرانه جنوبی استان مازندران با رشته کوه عظیم البرز و کرانه شمالی آن با ساحل این دریاچه محدود شده است؛ اگر در نقشه نگاهی به این استان بیاندازیم می بینیم که سیما و مورفولوژی استان به تبعیت از کشیدگی طولی کوهستان در جنوب و ساحل دریاچه در شمال با عرض کم و طول زیاد مواجه شده است.
به جهت محدودیت فضا و عرض کم جلگه مازندران شهرها و آبادیهای استان به شکل خطی (Linear) مستقر شده و همچون استانهای کویری ایران پراکندگی شعاعی ندارند، از اینرو فواصل بین شهرها و آبادیهای استان زیاد بوده و ناخود آگاه میل به واگرایی را تهییج میکند.
استانی پهناور اما تکه تکه شده
نکته جالبی که در رابطه با پیشینه استان مازندران و حتی ولایت مازندران در دوره قاجار و پهلوی اول وجود دارد این است که زمانی تا شهر (ولایت) کاشان جزء ایالت مازندران زادگاه و بومگاه قوم قجر (استرآباد کنونی در استان گلستان) بوده است، با نخستین قانون تقسیمات کشور در سال 1316 استان مازندران به سیمای کنونی خود درآمد (با احتساب استان گلستان که در سال 1376 مستقل گردید).
امروزه ردپای فرهنگ و گویش و حوزه نفوذ استان مازندران را در نقاط گوناگونی از کشور که حوزه سرزمینی و تمدنی و در نهایت استحفاظی پیشین استان بوده است را میتوان در گدوک، دماوند، فیروزکوه، ارجمند، لواسانات، اوشون و فشم، شهمیرزاد، کل استان گلستان و حتی بعضی روستاهای طالقان در استان قزوین نیز مشاهده نمود.
بررسی تغییرات آماری تقسیمات کشوری در استان مازندران نشان از آن دارد که این استان از جمله پر تقسیمترین استانهای کشور بوده است و این حجم تغییرات در تعداد شهرها، شهرستانها، بخشها و دهستانها و در نهایت تجزیه استان مازندران به نسبت پایه جمعیت و مساحت استان بی سابقه است.
حتی استان خراسان که تا پیش از تقسیم و تبدیل شدنش به سه استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی (که تاکنون پس لرزهها و تنشهای این تقسیم بندی ادامه دارد)، با مساحت 400.000 کیلومتر مربعی خود مساحتی معادل کشور عراق و ایالت کالیفرنیای آمریکا را داشته، با آن تنوع وسیع قومیتی و مذهبی خود چندین سال پس از مازندران تجزیه شده است.
نگاه منصفانه و بیغرضانه به تقسیمات و تجزیه استان مازندران صرفنظر از برخی دلایل، که به بررسی آنان خواهیم پرداخت، به خودی خود نشان از اشتیاق وسیعی به واگرایی و هویتیابی در بخشهای گوناگون استان دارد.
مازندران، قربانی خرده فرهنگ ها
متأسفانه استان مازندران به دلیل کاراکتر و شخصیت توریستی که در دهههای اخیر یافته است، بیش از آنکه از گردشگری منفعت ببرد، از آن زیان حاصل مینماید و از جمله تبعات منفی گردشگرپذیری استان همین خودباختگی فرهنگی و شوق به هویتیابی جدید است.
نگاهی به شمار بالای مشاورین املاک در شهرهای غرب استان، که از بابلسر آغاز شده و تا مرز گیلان ادامه مییاید، خود گواه بارزی در بورس بازی و رانتخواری زمین و حتی اخیراًّ به روایت اخبار 20:30 شبکه دو سیما دریاخواری است.
نگاهی به شماره موبایل مدیران این دفاتر و آژانسهای املاک گواه آن است که عمدتاً ترجیح میدهند از خطوط با شماره 0912 که خط تهران است استفاده نمایند.
همچنین رستورانها و قهوهخانههای غرب استان نیز با عناوینی مانند نیاوران، تهرانیها، شبهای تهران و ... نامگذاری شده است، این موضوع حکایت از خزش نرم و مستمر فرهنگهای فرا استانی به غرب مازندران دارد.
نمای میدان اصلی شهر امیرکلا، بین دو شهر بابل و بابلسر، که کپی از برج میلاد تهران در قالب یک ماک آپ است، نیز مستند دیگری از این دست است.
لزوم حاکمیت منطق بدور از تعصب و هیجان
شرق استان مازندران به دلیل سیمای طبیعی و ژئومورفولوژی استپی – نیمه بیابانی خود و استقرار قوم سنی مذهب ترکمن که از نژاد زرد و تیره ترکی – مغولی و برخوردار از زبان ترکی تاتاری بودهاند، از نظر محتوای طبیعت و محتوای فرهنگی کاملاً با بدنه اصلی استان مازندران متفاوت بوده است و بعضاً برای طی مسافتی از آق قلا تا ساری در مرکز استان میبایست گاه بین 5 تا 6 ساعت رانندگی کرد؛ هرچند اینها دلایل کافی برای تجزیه استان زیبای مازندران نبوده و راهکارهای عملی ویژهای برای حل این مسائل و موارد مشابه آن وجود داشته است.
اگر وجود این دلایل را به عنوان دلایل عقلایی و محکمه پسند بپذیریم، پس باید تجزیه کل کشور و تشکیل کشورهای جدید را نیز بپذیریم، زیرا در کشور ما بیش از 40 قومیت و با 100 زبان تکلم میشود، اما همه آگاهان نیک میدانند که چنین چیزی عملی نیست.
یکی دیگر از دلایل استقلال خواهی مردم غرب مازندران ریشه در آستانه پایین جمعیتی این بخش از استان دارد. آستانه پایین جمعیتی غرب مازندران و سیمای روستایی شهرهای آن که عمدتاً در طبقه روستا – شهرها (شهرهایی با زیر 25000 نفر جمعیت و برخوردار از اراضی کشاورزی و باغی در درون بافت شهر) می گنجند تا پیش از یکی دو دهه اخیر چندان جدی نبود، اما اکنون که جمعیت جوان و تحصیل کرده غرب استان با سفر به تهران و کلان شهرهای دیگر جهت تحصیل، آموزش، اشتغال و ... آستانه رفاهی خود را با دیگر شهروندان استان و کشور می سنجند، از کیفیت زندگی خود راضی نبوده و به حق احساس محرومیت میکنند.
مشکلات را با تفکیک از هم بررسی کنیم
برخی از شکایات و گلایههای شهروندان غرب استان به جا و به حق است، اما امر نباید بر کسی مشتبه شود. توسعهای که در بخشهای شرقی و مرکزی استان اتفاق افتاده است عمدتاً از ناحیه مردم و بخش خصوصی بوده است که اگر قرار بود این کار به دست دولت محقق شود، شاید تا دهههای دیگر نیز آجری در استان بر روی آجر نمی رفت.
به عنوان مثال تمامی سینماهای ساری در مرکز استان (که از 4 سینما به یک سینما در حال حاضر تنزل یافته) توسط بخش خصوصی و خود مردم احداث و نگهداری شده است، یا توسعه شهری شهرهای مرکزی و شرقی استان توسط شهرداریها که نهادی عمومی و غیرانتفاعی محسوب میشوند و با بودجه خود اداره میگردند رخ داده است، و دولت در این خصوص اساساً نقشی نداشته است، چرا شهرداری ساری باید به جای اداره میراث فرهنگی اقدام به ساخت موزه نماید؟
چرا به جای اداره کل ارشاد اسلامی استان مازندران شخص دکتر اسلامی باید مرکز اسناد مازندران پژوهی و ساری شناسی را با زمین و بودجه شخصی خود راه اندازی کند؟
چرا به جای اداره کل بهزیستی، شهرداری ساری باید سرای تداوم را به منظور ساماندهی آموزش کودکان و ساماندهی زنان و دختران آسیب دیده راه اندازی نماید؟.
چرا ایستگاه راه آهن ساری از زمان احداث یا تأسیس تاکنون هیچ تغییری نکرده است و تنها تغییر آن احداث یک نمازخانه بوده است؟
میبینیم که در بسیاری از این موارد، مردم و نهادهای مردمی در مرکز و شرق استان از دولت جلوتر بودهاند و در آینده نیز چنین خواهد بود.
خوشحالی برای همه مردم استان است
نکته دیگری که در اینجا شایان ذکر است، دلخوری عدهای از مردم و کنشگران سیاسی در غرب استان از احداث منطقه آزاد تجاری در بندر امیرآباد است،در این خصوص باید گفت: راهاندازی یک منطقه آزاد تجاری بر اساس پارهای محاسبات اقتصادی و تابع فرمولهایی است و به این گونه نیست که بر اساس خواست و غرض عدهای اشخاص اینکار صورت پذیرد.
بندر امیر آباد دروازه ورود کشتیهای سنگین و نیمه سنگین به استان مازندران بوده و دسترسی به جاده اصلی و ترانزیتی کریدور شمال – جنوب دارد.
از دیگر سو، فاصله این بندر با فرودگاه بینالمللی دشت ناز ساری تنها چند کیلومتر است،همچنین تنها بندر استان از حیث دسترسی به خط راه آهن سراسری کشور است و تأسیسات عظیم سوخت رسانی و تعمیر و نگهداری کشتی سازی صدرا در جوار این بندر واقع است که امر پهلوگیری شناورهای فرا منطقهای و حتی اروپایی (از طریق کانال ولگا – دن) را امکان پذیر میکند.
در کدامیک از بنادر و شهرهای غرب استان این همه زیرساخت از پیش آماده که از گذشته وجود داشته، یکجا در دسترس می باشد؟
آیا سخن برخی نمایندگان غرب استان که خواهان واگذاری منطقه آزاد تجاری به بندر فریدونکنار یا نوشهر می باشند و حتی تهدید می نمایند که جلوی واگذاری آن به امیرآباد را میگیرند، به نوعی کم عنایتی به کل مردم استان و معطل نگه داشتن این همه سرمایه عظیم زیرساختی نیست؟
آیا این امر به نوبه خود (به نقل از دانشمند شهیر روس ایوان مندلیف) به مثابه آتش زدن اسکناس نیست.
سخنانی که این روزها به سیاق گذشته از افرادی همچون برخی از نمایندگان محترم غرب استان در باب اولویت گشایش منطقه آزاد در غرب مازندران به گوش میرسد و اظهارات آنان در باب بی عدالتی به مردم غرب استان در صورت عدم واگذاری منطقه آزاد به آنان، نیاز به پاسخی درخور دارد که از اینرو در ذیل مطرح می گردد:
حل مشکل به تغییر تابلو نیست، اساسی بیاندیشیم
عالیجنابان و سایر دوستانی که این گونه فکر می کنید و این گونه داد سخن سر میدهید؛ آیا تصور میکنید مثلاً با کندن تابلوی "به شهر شهید پرور رامسر خوش آمدید" و کاشت تابلوی "به استان ساحلی یا مازندران غربی یا ... خوش آمدید"، به یکباره همه مشکلات مردم غرب مازندران حل میشود؟
آیا تنها حق قابل پیگیری مردم غرب استان فروپاشی خانه پدری است؟ آیا حضراتعالی از سایر حقوق معطل مانده مردم غرب مازندران، خاصه حوزه انتخابیه خود مطلع هستید؟
اگر نیستید پس چند نکته جهت یادآوری به استحضار حضرات عالی و هم فکران تان میرسانیم: چرا هیچگاه در باب حق پایمال شده مردم شهرهای غرب استان که حریم رودخانههای شان و حریم راه های شان اشغال شده و به زیر ویلاسازی بیگانگان رفته است سخن نمیگویید؟
چرا از اینکه هم استانیهای شریف ما در غرب استان به کارگران تهرانی و کرجی تبدیل شدهاند، در مجلس نطق پیش از دستور نمیکنید؟
چرا نمیگویید با کدامین مجوز و مصوبه قانونی در روستای لرسانور رامسر برج پزشکان و برجهای مسکونی 12 طبقه ساختهاند؟ چرا نمیگویید که تمامی رودخانههای شهرهای غرب استان آلودهاند؟
آیا مردم از ساری راه میافتند تا در رامسر رودخانه ها را آلوده کنند؟ چرا نمی گویید که تشکیل شهرستان های عباس آباد و رامسر با دوپینگ سیاسی همراه بود و کاملا بر اساس نص صریح قانون صورت نگرفت؟.
چرا نمی گویید شهرستان رامسر تنها از یک بخشداری تشکیل شده است؟ پولهای حاصل از تغییرات کاربری اراضی و ساخت و سازهای وحشتناک و محیرالعقولی که در حوزه انتخابیه شما صورت میگیرد، به جیب مردم شهرستان رامسر، چالوس، عباس آباد و... میرود؟
این پولها از کجا سر در میآورد؟ چرا در این خصوص طرح تحقیق و تفحص در مجلس براه نمیاندازید؟
این اظهارات روبنایی و سطح گرایانه نه گرهی از مردم غرب استان باز میکند نه پیشینه سیاسی تابناکی برای شما و امثال شما به ارمغان میآورد.
اگر بنا باشد به صرف هر گونه ارتباط اقتصادی، آموزشی، درمانی و ... که بین مردم دو سوی یک نوار مرزی وجود دارد، ساز تجزیه و الحاق به استانی دیگر کوک شود پس باید به فاشیستی مثل هیتلر حق داده شود که با هجوم به اتریش، چکوسلاواکی، دانزیک، فلاندر سالزبورگ و ... در پی ایجاد اتحاد بین آلمانیهای متفرق در سراسر اروپا و ایجاد رایش سوم بود.
اظهارات روز چهارشنبه 26 آبان 1395 نماینده رشت که خود درگیر یک جدال 30 ساله با منطقه لاهیجان و آستارا جهت استقلال از گیلان است را باید خطری جدی گرفت،این امر، بدعتی خطرناک است که باید فوراً از سوی مجمع نمایدگان استان مازندران به آن پاسخ قانونی داده شود.
اینکه نماینده یک حوزه انتخابیه در خصوص الحاق چندین شهر و روستا از استانی دیگر به حوزه انتخابیه خود اظهار نظر نماید، در طول بیش از 100 سال تاریخ مشروطیت و قانونگذاری این کشور بی سابقه است.
خاصه اینکه استان مازندران تنها 27 هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و تنها یک درصد خاک کشور را از آن خود دارد،اینهمه اصرار و لابی گری پنهان و آشکار برای تجزیه استانی اینچنین کوچک برای چیست؟
راه حل اساسی این است
بهتر است نمایندگان و صاحبان منبر و تریبون در غرب استان به جای کوبیدن بر ساز جدایی به فکر ارتقاء کیفیت زندگی مردمان نیک نهاد خود باشند؛ بجای اینکه با تشویش افکار، بین مردم شرق و غرب استان، تفرقه ایجاد شود.
از سوی دیگر این موضوع از مسولیت دست اندرکاران توسعه و مدیران استانی چیزی نمی کاهد که از دشواری ها و رنج ناشی از بعد مسافت و کمی امکانات در غرب استان کم کنند.
سخن آخر اینکه حتی اگر غرب استان از مازندران جدا شود، اما زیرساخت ها و امکانات زندگی کریمانه و درخور شأن مردم غرب استان فراهم نشود، هیچ اتفاقی در عمل رخ نخواهد داد.
تنها دست آورد آن بلعیده شدن اراضی زراعی و باغی و تجاوز پایان ناپذیر به اراضی جنگلی و منابع ملی و تخریب بیش از پیش ساحل دریاچه خواهد بود.