دوشنبه 20 شهريور 1396-8:53 کد خبر:45703

به بهانه رای بالای شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان مازندران به شهردار ساری:

«عبوری»؛ علی مطهری بالقوه است/ مشکلات مازندران فراحزبی است

انتخاب یا پیشنهاد کسی مثل عبوری آنهم در دولتی که مجموعه‌ای از گرایش‌های مختلف است چرا باید مورد تعجب باشد،او هم به یک معنا اعتدالگراست و هم از نیروی جوانی سود می برد.


به گزارش خزرخبر و به نقل از عبارت، چندی پیش برای تهیه پرونده ویژه استانداری مازندران از همه نامزدهای مطرح استانداری در دولت دوازدهم و دوستدارانشان دعوت کردیم تا یادداشت ها یا مقالات خود را برای عبارت ارسال کنند، تا صدای همه شنیده شود،این یادداشت در پاسخ به همین فراخوان و توسط یکی از اعضای شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان مازندران به رشته تحریر درآمده که به خواسته خودش با امضای محفوظ و بی نام در عبارت منتشر می شود، لازم به ذکر است مسائل مطرح شده در این متن نظر نویسنده می باشد و مستقلا آن را تائید یا رد نمی کنیم.

براساس این گزارش،شاید در نگاه اول فیزیک و سیاست چندان به هم ربط نداشته باشند اما در جهان مدرن که سیطره فیزیک از قوانین جاذبه تا کارت های الکترونیکی را شامل می شود نمی توان برای تبیین سیاست از قوانین فیزیک مدد نگرفت.

اگر به تاریخ رجوع کنیم خواهیم دید که روزگاری دور جهان محمل «مطلق گرایی» بود و سخنان نیوتون برای تبیین وجود خداوند به کار گرفته می شد،این نفوذ آنقدر قدرت داشت که کتاب مقدس را تحت‌الشعاع قرار داده بود.

در قرون بعد «نسبی‌گرایی» انیشتین جایگزین «مطلق‌گرایی» نیوتن شد تا دریچه تازه ای رو به آدمی بگشاید اما امروز آنچه بر جهان ما حاکم است نه مطلق گرایی و نسبی گرایی، بلکه منطق فازی و فیزیک کوانتومی است که از دوقطبی کردن به سمت جهان چندگفتمانی حرکت کرده و کار به جایی رسیده که مفاهیم نه بر اساس فواید مطلق و نسبی شان ، بلکه بر پایه اصول تکثرگرایی بنا می‌شوند.

پیک مثال ساده از سیاست ورزی در ایران خود می تواند گویاترین امر بر این مسئله باشد،در خرداد 76 یک خط پررنگ قرمز میان سیدمحمدخاتمی و علی اکبرناطق نوری کشیده شده بود و آنها به اندازه چندهزار سال نوری با هم فاصله داشتند اما امروز این دو در کنار یکدیگر قرار دارند و خبری از آن مطلق گرایی‌های دهه 70 نیست که اصلاح‌طلبی و اصولگرایی محض را می‌ستود.

به این معنا که امروز دنیای سیاست نه باند فرودگاهی «تک لاین» که باندی پهن و بزرگ مملو از ترمینال های فراوان است که هر هواپیمایی از هرکشوری با هر اندازه ای می تواند در آن فرود بیاید و در یکی از صدها ترمینال آن پارک کند به شرطی که نظم پایه‌ای را بهم نزند.

بر اساس همین تبیین می توان به موضوع انتخاب استاندار مازندران و دوقطبی و سیاه و سفید کردن فضای سیاسی استان نگاهی کرد، امروز علی مطهری خود اصلاح طلب ترین نماینده مجلس است در حالیکه محمدرضاعارف به زحمت از صندلی خود بر می خیزد و حرف های اصلاح طلبانه می زند.

بر پایه همین منطق اگر نگاهی به ترکیب گزینه‌های پشنهادی استانداری بیاندازیم با کدام ادله می توان «مهدی عبوری» را اصولگرایی صرف دانست؟

مهدی عبوری شهردار ساری که برخی از اصلاح طلبان می کوشند از وی چهره‌ی دیکتاتوری جزم اندیش به نمایش بگذارند همان کسی است که به اتهام کردانیسم به میزمحکمه غیابی کشیده می شود در حالیکه کافی است از خودمان بپرسیم اگر علی کردان وزیر اسبق کشور امروز زنده بود باید او را در کدام جناح قرار می دادیم؟ آیا ممکن نبود او هم با توجه به زخم خوردن از اصولگرایان تندوتیز به سرنوشت علی مطهری دچار شود؟

در میان گزینه های مطرح برای استانداری مازندران اگر قرار باشد نگاهی صرفا اصلاح طلبانه آنهم با معیارهای دهه 70 داشته باشیم راه به جایی نخواهیم برد،«عبوری» با منش ترقی خواهانه خود درجایگاهی ایستاده که می تواند آینده ای درخشان داشته باشد، علی الخصوص که او در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری سال 96 تمام قد پشت حسن روحانی ایستاد و از او حمایت کرد که این رفتار عبوری در تضاد جدی با برخی اظهارات درباره اوست،جهان جدید مدیران جدید می خواهد و نمی توان این حقیقت را کتمان کرد که نسلی تازه در راه اتاق های تصمیم گیری است.

رای بالای شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان به او، خود موید این امر است که وی نظر مساعد بیش از 70 درصد اصلاح طبان این شورا را به خود جلب کرده و این یعنی در میان حداقل 14 نفر از اعضای این شورا نگاه سیاه و سفید و دوران مطلق گرایی به پایان رسیده و آنها نه خواهان استانداری صرفا اصلاح طلب بلکه به دنبال گزینه ای مفید و آینده‌دار هستند.

آیا باید عبوری را در جمع اصولگرایان تند و تیزی مثل حسین شریعتمداری و مسعود ده‌نمکی قرارداد یا می تواند برای او جایگاهی در میان افرادی نظیر علی مطهری دست و پا کرد، دو قطبی کردن تام و تمام آنهم در روزگار منطق فازی خطایی راهبردی خواهد بود که تنها نگاه صرف‌حزبی آنهم از نوع متقدمش را پیش می کشد و هیچ دریچه ای رو به جهان سیاست در زمانه ما نمی گشاید.

انتخاب یا پیشنهاد کسی مثل عبوری آنهم در دولت روحانی که خود مجموعه‌ای از سلایق و احزاب و گرایش‌های مختلف است چرا باید مورد تعجب باشد، او هم به یک معنا اعتدالگراست و هم از نیروی جوانی سود می برد، هم از خانواده‌ای ارزشی آمده و هم محبوبیتی کم سابقه در مرکز استان دارد.

چه کسی می تواند با توجه به درهم تندیگی سیاست در ایران معاصر که علی لاریجانی را نیز در لیست امید قرار می دهد و حتی او را به ریاست مجدد مجلس می رساند از مطلق گرایی حزبی و سیاه و سفید کردن فضا سخن بگوید.

سوال اصلی این است که آیا مشکلات جدی مازندران نظیر مصایب محیط زیستی، مشکلات انتقال آب دریای خزر، بیکاری و عدم سرمایه گذاری خارجی مناسب که مازندران را آخرین استان از این نظر کرده است با توسل به حزب گرایی صرف حل خواهد شد؟

 آیا دریا و جنگل و زباله مازندران چشم انتظار انتخابی حزبی است یا برای حلش نیازمند مدیری است که بتواند کار را پیش ببرد و کارنامه ای مناسب از خود به جای بگذارد، در یک کلام طبیعت مازندران چپ و راست نمی شناسد، بلکه تشنه مدیری کارآمد است که بتواند مشکلات را حل کند و رو به آینده داشته باشد.

عبوری کسی است که اصلاح طلبان و اصولگرایان میانه رو می توانند روی او سرمایه گذاری کنند تا بدل به «علی مطهری» جدیدی شود، کسی که با توجه به بهره مندی اش از نیروی جوانی می تواند آینده ای برای مازندرانی ها به شمار آید و پله های ترقی پیش رویش قرار دارد.

از طرفی دیگر مگر قرار بر این نبود که اصلاح طلبان از نیروی جذب خود سود بجویند نه نیروی دفع،اگر عبوری امروز در جبهه اعتدالگرایان و اصلاح طلبان است را نباید به معنای قدرت جذب بالای اصلاحات دانست؟ آیا مدیری کارآمد مثل او که چهره ساری را دگرگون کرده باید در جمع اصولگرایان تندرو قرار می گرفت و مثل ماهی از دست اصلاح طلبان لیز می خورد؟

چطور وقتی یوسفیان ملا و محمد دامادی با پیشینیه واضح اصولگرایی در لیست امید قرار گرفتند ادله برخی این بود که «قدرت جذب » اصلاحات بالا رفته اما امروز که عبوری به عنوان گزینه استانداری مطرح است همه سعی می کنند از قدرت دفع خود سود بجویند و  آن را هم به پای اصلاح طلبی قربانی کنند.

فراموش نکنیم خانواده عبوری همان خاندانی است که مهدی کروبی هروقت پایش به ساری باز می شد در خانه آنها اطراق می کرد،می‌توان پرسید پس چرا مثلا خانه زارعی یا پیشنمازی را برای اینکار انتخاب نمی کرد و سری به خانواده عبوری می زد؟ این خود به روشنی سبقه اصلاح طلبی خانواده عبوری را نشان می دهد.

اجازه بدهید در پایان دوباره به همان ادله اول باز گردم و یادآور شوم که ما دوران مطلق گرایی را سپری کرده ایم و امروز در جهان منطق فازی زندگی می کنیم، جهانی که حکم پیمان های ایدِولوژیک در آن جایی ندارند، بلکه هم‌پیمانی های فازی جایگزینش شده اند.