پنجشنبه 2 آذر 1396-21:5 کد خبر:47944
صریح و بیپرده با استاندار مازندران:
احمد مظفری مرد میدان نیست/ در انتظار هوای تازه نفس ها را حبس کرده ایم!
صریح بگویم و بیپرده «مظفری» یکی از افرادی است که استاندار میبایست برای پیشرفت بیشتر تغییرشان بدهد،ایشان مرد مدیریت کردن امور رسانهای و روابط عمومی کلان استان نیست.
به گزارش خزرخبر و به نقل از عبارت، صریح بگویم و بیپرده؛«احمد مظفری» یکی از افرادی است که استاندار، میبایست برای پیشرفت بیشتر و سریعتر، تغییرشان بدهد.
-این تمام شورشم بود
تمام چیزی که میدانم این است،وقتی فاجعهای مانند زلزله رخ میدهد، وقتی مدام مواجهای با سیل اخبار و تصاویر هولناک از ویرانی و آوارگی زن و مرد و کودک و بزرگسال هموطنت، دیگر فاصله معنی ندارد.
باید «علی دایی» بشوی یا «نوید محمدزاده»، باید بروی به دل حادثه، به دل مصیبت، تا به اندازهی شرف و انسانیتت مرهمی باشی بر زخمهای عمیق،حالا این که یک شبه تئوریسین بیخردی، این رفتن را به شکل تهوعآوری تفسیر میکند، مشکل خودش است، خیلیها در این مواقع فقط مینشینند و حرف میزنند و قصه میبافند و هیچ کاری نمیکنند،علی دایی اما وقتی باید برود، میرود،علی دایی نمایندهی عرق و عزم ملی است و امثال او برای همین همیشه جاودان و دوست داشتنی باقی میمانند.
-ول کن جهان را قهوهات یخ کرد
استاندار جدید و محترم مازندران دارد از حق طبیعی خودش استفاده میکند و دست به تغییراتی در بدنهی تیم مدیریتی استانداری میزند که البته این را به فال نیک میگیریم،چون آقای اسلامی خوب میداند که برای موفقیت در مازندران نیاز به مشاورین و معاونین قویتری دارد.
صریح بگویم و بیپرده؛«احمد مظفری» یکی از افرادی است که استاندار، میبایست برای پیشرفت بیشتر و سریعتر، تغییرشان بدهد،نه به خاطر خواست من و دیگر اهالی رسانهی استان و نه به دلیل اینکه خدای نکرده ما مشکل شخصی با آقای مظفری داریم بلکه به یک دلیل ساده؛ احمد مظفری مرد مدیریت کردن امور رسانهای و روابط عمومی کلان استان نیست،اصلا هم برای من مهم نیست که فرد جایگزین از چه گروه و شهری است،مهم این است که مدیر جدید، همه را به یک چشم نگاه کند، فرق منتقد و دشمن را بداند و برای اینکه در عکسها، کنار استاندار حضور داشته باشد، از روی دیگران رد نشود و از همه مهمتر؛ وقتی میبایست برود، برود؛ همین!
-سکوتم از رضایت نیست
فرق است بین اینکه بروی یا به تو بگویند؛ «برو»،مدیر باشی یا وکیل یا مغازهداری در یک مغازهی اجارهای در نقطهی کوری از این شهر، تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیکند؛ درک زمان رفتن، اتفاق مهمی است و خیلی از آدمهای مهم این کشور و این استان و این شهر، درک درستی از این موضوع ندارند و برای همین است که خیلی چیزها سر جایشان نیست و خیلی از اتفاقات مثبت اتفاق نمیافتند.
یک وقتهایی هم هست که برای کمک و راهنمایی یک مدیر یا همکار یا دوست، این مسئله را به او متذکر میشوی اما تعبیر دیگری میکند، بنابراین ترجیح میدهی که مدتی سکوت و نگاه کنی، هرچند... .
بگذریم، مهم این است که وقتی باید بروی، بروی.