سه شنبه 15 اسفند 1396-9:45 کد خبر:50668

خبرگزاری فارس گزارش می‌‌دهد:

جای خالی نخبگان ساروی بر مدیریت دانشگاه‌های مرکز استان

سهم هر یک از نمایندگان ساری و میاندورود بر ارتقای جایگاه دانشگاهیان بومی تا چه اندازه مؤثر است؟ اصلاً نخبگان علمی و سیاسی ساری نقشی در مراکز بزرگ علمی مرکز مازندران دارند؟


خزرخبر: امروزه مشارکت سیاسی به‌عنوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی ملّت‌‏ها به امری گریزناپذیر تبدیل شده است و این مسئله در کشورهای جهان سوم که گذار از سنت به مدرنیته را تجربه می‏‌کنند، به‌ شکلی حساس‌‏تر خود را نشان می‏‌دهد؛همچنین دولت‏‌ها نیز ناچارند برای کسب مشروعیت به مشارکت سیاسی تن در دهند.

از طرف دیگر میزان بالای مشارکت سیاسی مردم در زمینه تصمیمات و خط مشی‏‌های سیاسی بر فرهنگ توسعه‌یافته و توسعه‌یافتگی فرهنگ سیاسی آن جامعه دلالت دارد.

از منظر دینی، مشارکت سیاسی فعال و حساسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه، نه‌تنها یک حق، بلکه یک تکلیف حتمی و ضروری و ارزشی مطلوب برای دانشجویان و عموم جامعه است، از این‌رو بررسی نقش، جایگاه و کارکردهای دانشجویان در نظام سیاسی و ضرورت بهره‌مندی جامعه دانشگاهیان در اداره امور می‏‌تواند یکی از شرایط اجتناب‌ناپذیر توسعه سیاسی و اجتماعی باشد.

با توجه به این ضرورت‏‌هاست که فعالیت سیاسی دانشگاهیان، به‌عنوان قشری نقاد، پرسشگر و آرمان‌‏خواه مورد مطالعه قرار داده می‏‌شود و اهمیت نقش دانشگاهیان را در تعیین سرنوشت کشور نشان خواهد داد.

حال سهم هر یک از نمایندگان ساری و میاندورود بر ارتقای جایگاه و مشارکت سیاسی دانشگاهیان بومی تا چه اندازه مؤثر است؟ اصلاً نخبگان علمی و سیاسی ساری چه میزان نقش در مراکز بزرگ علمی مرکز مازندران دارند؟

سال‌هاست که چند دانشگاه معتبر و بزرگ ساری توسط افراد غیرساروی مدیریت می‌شود اما هنوز مسئولان سیاسی ساری نتوانسته‌اند سهمی اندک برای مدیران شهرشان قائل شوند.

از طرفی مقایسه مشارکت سیاسی اعضای هیأت علمی دیگر شهرها نسبت به ساری‌‌ دلایل مختلفی دارد که شاید اصلی‌ترین علت عدم بکارگیری آنها در جایگاه‌های مدیریتی اجرایی مراکز علمی همان دلایل باشد؛ به‌راستی اگر اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها تا زمانی فرصت مدیریت در خانه خود را نداشته باشند، چگونه و ‌با چه تجربه‌ای باید به دیگر مراکز اجرایی مدیریتی فرصت حضور پیدا کنند؟

آنچه در انتخاب و گزینش مدیران ملاک اصلی است و در دستورالعمل اجرایی ضوابط انتخاب، انتصاب و تغییر مدیران، شایسته‌سالاری و داشتن شرایط احراز است و برای پست‌های مدیریت حرفه ای، افراد باید از مسیر ارتقای شغلی عبور کنند و در واقع سه معیار کلی وظایف، نقش‌ها و مهارت‌های مدیریتی متناسب با پست مورد تصدی در انتخاب افراد نقش دارد، طبیعی است که انتخاب افراد بومی با توجه به احساس تعلق و شناخت بیشتر از حوزه مأموریت، محاسن و مزایایی دارد؛ از منافع نیروهای بومی این است که به محیط کارشان آشنایی کامل دارند، نسبت به مردم شهرشان دلسوزترند و از توانایی‌های‌شان، نفوذ کلام و قدرت‌شان بیشتر می‌توانند بکارگیری ‌کنند.

یک نوع غرور ملی و منطقه‌ای نیز باعث می‌شود زمان بیشتری را کار کنند و در نهایت کارآیی و اثربخشی بالاتری داشته باشند، استفاده از چنین نیروهایی غالباً سودمند است؛ وقتی مدیر کاری را انجام می‌دهد، در واقع برای خود و نسلش به تکاپو می‌پردازد، وقتی که می‌بیند نقش و تأثیر اعمالش نه‌ تنها در بحث اداری بلکه در بحث اجتماعی به خانواده، گذشته و آینده‌اش برمی‌گردد و حتی پس از مرگش نیز باقی می‌ماند، بی‌شک فعالیتش به بالاترین حد ممکن می‌رسد.

مدیران بومی به ‌دلیل آگاهی و دلسوزی که به منطقه خود دارند، باعث پیشرفت آن منطقه شده و همچنین با توجه به دو شاخصه تخصص و تعهد برای یک پست مدیریتی و جمع شدن هر دو در یک فرد بومی، این شخص بر تمامی افراد ارجحیت خواهد داشت.

انتخاب چندین‌ساله مدیران غیربومی در مراکز علمی ساری، حقیقتاً نخبگان، مدیران و اهالی علم را می‌رنجاند و همیشه این سؤال را در اذهان آنها می‌پروراند که آیا در این شهر قحط الرجال است؟ به ‌راستی هیچ‌کس فریادرس مدیران ساروی نیست؟

سال‌هاست که فعالان اجتماعی و سیاسی مرکز مازندران متفق‌القول بر این نکته تأکید دارند که با وجود مدیران موفق و باسابقه در شهرستان، همچنین چهره‌های جوان علمی و متخصص، چرا مدیران غیربومی به آنها ترجیح داده می‌شوند؟

چرا از شهرستانی چون جهرم وزیری 37 ساله تقدیم نظام می‌شود اما در کهن‌شهری به‌مانند ساری، نخبگانش در کورس رقابت‌های سیاسیِ لابی‌گران و تشنه‌گان قدرت، جا بمانند و همواره طعم تلخ ناحقی را بچشند.

مگر تجربه چندساله سپردن مدیریت شهری ساری به ‌دست جوانان این شهر، جز توسعه، پیشرفت و امید چیز دیگری را دربر داشت؟ مدیران ساروی با تدابیر و مجاهدت‌های‌شان بار دیگر پس از سال‌ها مرکز مازندران را زبانزد کرده‌اند؛ مگر این موفقیت‌ها چیزی فارغ از توانایی مدیران ساروی بوده؟

حال اگر این مدیران دانشگاهی، بس توانمندند، چرا از ظرفیت‌ آنها در شهرهای خودشان بکارگیری نمی‎شود؟ شایسته است، مسئولان امر به مدیران بومی ساری اعتماد کنند؛ ساری آزمایشگاه آزمون و خطای مدیران رده پایین شهرهای دیگر نیست که با بی‌کفایتی تمام تا سال‌ها باید بر مسئولیت خویش چنبره بزنند.

البته هدف از بیان این حرف‌ها، زیر سؤال بردن عملکرد برخی مدیران موفق غیربومی نیست، مسئله اینجاست که آیا از ظرفیت مدیران موفق ساروی نیز در شهرهای بزرگ دیگر استفاده می‌شود؟ آیا نمایندگان و مسئولان سیاسی آن شهرها اجازه این را می‌دهند که یک مدیر ساروی عنان مدیریت اجرایی عرصه‌های علمی شهرشان را به‌دست گیرد؟

از مسئولان امر انتظار داریم از بده‌بستان‌های سیاسی و انتخاب‌های سلیقه ای که باعث کندی حرکت و پیشبرد علمی شهرستان می‌شود، خودداری کرده و مدیری برای پست‌های علمی انتخاب شود که در کنار ارتقای سطح علمی و دانشگاه،هدفش پیشرفت و آبادانی شهر، رفع مشکلات شهری و تلاش در جهت رساندن شهرستان ساری به جایگاه واقعی خودش نیز باشد.