چهارشنبه 28 فروردين 1398-10:18 کد خبر:66872
تیتر امروز گزارش می دهد:
عبوری ثانی، چاره کار ساری/ عبوری رفت اما ساری هنوز نفس میکشد
وقتی در مردادماه سال 91، سکاندار کشتی متلاطم شهرداری ساری شد، شاید هیچگاه کسی فکرش را هم نمیکرد که این جوان، همانی باشد که کهن شهر ساری، سالیان سال است انتظارش را میکشد.
خزرتیترخبر: جوان بود و جویای نام، فرزند همین شهر بود و برادر سه شهید والامقام به نامهای محمدعلی، قاسم و حجتالله! اما نه اینها همه آن چیزهایی نبوده و نیستند که بشود شهردار جوان و پرتلاش ساری، را بعدها با آن به یاد آورد.
بیشک مهدی عبوری، در امروز و فردای سرزمین مادریاش، با تلاش، پشتکار، عزم راسخ و اراده پولادین و غیرت و تعصب و عشق تمام و کمالش به شهرش شناخته میشود.
وقتی در مردادماه سال 91، سکاندار کشتی متلاطم شهرداری ساری شد، شاید هیچگاه کسی فکرش را هم نمیکرد که این جوان، همانی باشد که کهن شهر ساری، سالیان سال است انتظارش را میکشد.
شاید بسیاری از استخوان ترکاندهها، ریشسفیدها و نامداران شهر، با خود میگفتند:« دود اگر هم برخیزد از کُنده برمیخیزد، نه از یک جوان خام و ناپخته!» اما عبوری آن قدر در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهایش از خود شهامت و پختگی نشان داد که دیگر جایی برای چنین حرف و حدیثهایی باقی نگذاشت!
او را به حق، سردار سازندگی ساری نامیدهاند، چون وقتی قدم در میدان گذاشت، آنقدر سنگهای بزرگ را به علامت «زدن» و گرد و غبار از سرِ پروژههای خاکخورده و فراموششده شهر برداشت و آن اندازه از کنار ناجوانمردانگیها و سخنان ناحق، صبورانه عبور کرد که شد «عبوری»!
عبوری، ثابت کرد که «جوان بودن» لزوما آزمون و خطا کردنهای پیاپی و تجربه کردنهای تلخ نیست و میتوان در عین جوانی، در لحظه بدون اشتباه ظاهر شد، تصمیم ساخت و تصمیم گرفت و روی حرف خود ایستاد.
اما مهدی عبوری، را به «عملگرایی» نیز میشناسند، چون آنقدری که عمل کرد، سخن نگفت و یا در واقع بهتر است بگوییم، آن اندازهای سخن گفت که قبل از آن به وعدههایش عمل کرد! به عبارت دیگر، مهدی عبوری را پروژههایش تعریف میکنند نه سخنانش.
در طول هفت سالی که از عمر شهردار بودنش میگذشت، به همان اندازه که به پروژههای زیرساختی و گشودن گرههای ترافیکی شهری پرداخت، نسبت به ایجاد فضاهای سبز و بوستانهای بزرگ و کوچک در سطح شهر نیز بیتفاوت نبود، چنانکه بوستان بزرگ ملل (به عنوان بزرگترین پروژه تفریحی توریستی شمال کشور، بوستان شمس در بلوار کشاورز، بوستان بانوان (در حال ساخت)، تنها گوشهای از دستاوردهای مهدی عبوری در زمینه افزایش سطح فضای سبز شهری بود.
عبوری، همواره در مخاطرات و بلایای طبیعی و انسانی، پیشقراول و حاضر به یراق، در صف مقدم خدمت ایستاده بود، که تلاشهای بیوقفهاش در خاموش کردن آتش مسجد جامع کهنِ شهر و دستگیری از سیلزدگان در جریان سیل اخیر و بازگشایی معابر، تنها بخشی از خدمات او در هنگامه بلایا و تهدیدات بزرگ بود.
نهضت پیادهروسازی، جمعآوری آبهای سطحی نیز از دیگر شاخصههای فعالیت مهدی عبوری در کسوت شهردار مرکز استان بود.
عبوری که آمد، بسیاری از شهرداران در سایر نقاط استان، سعی کردند تا از این قطار تحولات شهری عقب نمانند و همچون او، برای شهر و در کنار شهروندان، دست به کارهایی بزرگ و ناشدنی بزنند، آنچنانکه همگان دیدیم.
طی این هفت سال، روزی نبود که مرکز استان، یک تغییر و تحول را به خود ندیده باشد و بسیاری از مسافران که میهمان هرساله شهر بودند، به این موضوع اذعان داشتند که شهر همه ساله در حال تغییر است و دیگر بعد از یک سال، نمیتوان از همان خیابانها و مسیرهایی که سال پیش آمده بودیم به مقصد برسیم و این یعنی همان شگفتانههایی که شهروندان ساری سالها بود منتظرش مانده بودند.
و حالا شهردار ساری به دلیل شایستگیهای بسیاری که از خود نشان داد، لایق معاونت وزیر راه و شهرسازی در امور توسعه مدیریت و منابع انسانی شد تا ثابت کند وقتی عملگرا باشید و سرتان به کار خودتان باشد و گوشی برای شنیدن حواشی نداشته باشید، اوج میگیرید.
اما اکنون، با رفتن مهدی عبوری بسیاری از مردم در کهن شهر ساری، نگرانند که بعد از وی چه کسی میخواهد سکان هدایت شهرداری را بدست گیرد و بعد از وی، سرنوشت پروژههای نیمه تمامش در شهر چه خواهد شد؟
و حالا ساری بر سر یک دوراهی عجیب و غریب ایستاده است که یک راه آن، ادامه روند کنونی و مسیر پیموده شده توسط شهردارسابق (عبوری) است و راه دیگر، ادامه مسیر کسالتبار و رخوتانگیز مدیران سابق شهری است که گاه برای خوشخدمتی و شیرینکاری، بودجههای عمرانی شهر را به مرکز عودت میدادند و ساری را با هزاران مشکل بزرگ و کوچک به حال خود رها میکردند!
ما نیز ضمن دعا و آرزوی توفیق بیش از پیش برای شهردار سابق و جوان و پرتلاش شهرمان، این بار در کسوت معاونت وزارت، برای پیشرفت و توسعه و آبادانی شهرمان نیز دست به دعا برمیداریم و از خداوند متعال میخواهیم تا سرنوشت شهرمان را با «عبوریِ» دیگری گره بزند، چرا که عبوری اگرچه رفت، اما ساری هنوز نفس میکشد...