چهارشنبه 12 تير 1398-19:21 کد خبر:67768

تیتر امروز گزارش می دهد:

قلمرویی که روز به روز کوچیکتر می شود/ طبیعت خوارانی که روز به روز بزرگتر می شوند

شیشه خودرو را پایین کشید و کیسه پلاستیکی را بیرون انداخت،خودرویی که از پشت سر می آمد با لاستکی های سنگینش کیسه را از هم درید و محتویاتش را روی جاده پاشید.


خزرتیترخبر:شیشه خودرو را پایین کشید و کیسه پلاستیکی را بیرون انداخت.

خودرویی که از پشت سر می آمد با لاستکیهای سنگینش کیسه را از هم درید و محتویاتش را روی جاده پاشید.

مردی که کنار جاده ایستاده بود به گاوهایی خیره شد که از زباله های جنگل تغذیه می کردند و درختان جنگل صبورانه انتظار می کشیدند تا دستهای همیار طبیعت ، صورت آلوده علف زار را از آلودگی پاک کند، جنگلی که هنوز عزادار گونه های به تاراج رفته خودش هست که در سودای قاچاقچیان چوب سوختند.

آن طرف تر گرازی زخمی دراز کشیده بود و در تله ای که شکارچیان برایش تدارک دیده بودند دست و پا می زد.

شاید این دام برای او نباشد مثلن کل کوهی، خرس قهوه ای ، مرال و یا اگر خیلی خوش شانس باشند پلنگی چیزی ......

توله هایش هنوز از شیر گرفته نشدند و جایی در میان جنگل انتظارش را می کشند، غافل از اینکه مادرشان هیچ گاه برنمی گردد....

تالابهای طبیعی نگون بخت را که دیگر نگو!!!!

کمی باران و خشکسالی از یک طرف، تورهای هوایی و تفنگ های زمینی از طرف دیگر ، همه جا میزبان پرندگان بومی و غیر بومی مهاجر هستند، حتی آنها که با هزار امید و آرزو از سرزمینهای دورآمده اند و به میهمان نوازی صاحبخانه دل بسته اند.

پرنده هایی که برخی از گونه هایشان رو به انقراض است و در پی یافتن آب و غذا دل به دریا زده اند.......

این وسط یکی هم پیدا می شود و به توله خرس زخمی حادثه دیده آنقدر سنگ می زند تا زحمت قبض روحش بر گردن طبیعت نیفتد.....!!!!

از اینها که بگذریم ماهیان خزر هم حال و روز بهتری ندارند.

فاضلاب و پساب واحدهای صنعتی کم نبود که زباله و پسماند مسافران و ساحل نشینان هم اضافه شد، آبزیانی که باقی مانده اند یا به درد بیماری دچارند و یا نفسهای آخر را می کشند.

اجرای طرحهای شیلاتی هم از قبیل رهاسازی بچه ماهی در رودخانه های منتهی به دریا ، دردی از درد آنها دوا نکرده و گونه های آبزی سواحل شمالی همچنان در معرض انقراض قرار دارند.

صید بی رویه ماهیان ، لایروبی نکردن رودخانه ها و ورود آلاینده ها به دریای خزر موجب شد تا ریشه این بیماری ، در جای دیگری بدون تشخیص به موقع و درمان قطعی باقی بماند.....

همه این حکایات و حکایات دیگر ، قصه پر غصه محیط زیست مازندران است که قلمرواش روز به روز کوچکتر می شود و طبیعت خوارانش روز به روز بزرگتر !!!!

محیط زیستی که به گفته متولیانش ، ضعیف نگاه داشته شده تا قویترها از زندگی شان بیشتر لذت ببرند.

اتفاقی که از چشم دوربین و فضای مجازی مخفی مانده است......

از نبود ساز و کارهای حفاظتی موثر و نیروی انسانی ناکافی که بگذریم ، خلا تشکیل وزارتخانه های مرتبط با حفظ محیط زیست و منابع طبیعی بیش از پیش در کشور احساس می شود.

وقتی قوانین سخت گیرانه تری نیست تا دست تعدی و تخریب متجاوزان را کوتاه کند چاره ای جز تشکیل چارتهای اداری خوش بنیه برای مقابله با چالش های موجود وجود ندارد.

شکارچی که با آخرین امکانات خودرویی و مسافرتی از قبیل ماشین آفرود ، چادرتجهیز شده ، دوربین های شکاری ، اسلحه و ..... با مجوز یا بدون مجوز به طبیعت هجوم می برد ، رعایت حال طبیعت و حقوق حیوانات برایش مفهوم ندارد و پایش که بیفتد به محیط بان بدون سلاح هم حمله می کند، بماند که محیط بانان کشور ما از حداقل امکانات و تجهیزات دفاعی و ایمنی برخوردار نیستند.....

با متجاوزان به طبیعت فقط باید به زبان مجازات صحبت کرد.....

متخلفان و متجاوزان به طبیعت و محیط زیست ، فقط زبان مجازات را می فهمند و جرائم سنگین قانونی ..... خلائی که به شدت در قانون اساسی کشور مشاهده می شود و اگر هم وجود دارد به طور دقیق اجرا نمی شود، تا آنجا که حافظه زیست محیطی کشورمان اجازه می دهد شکارچیان زیادی وجود ندارند که جرائم خود را به طور کامل پرداخت کرده باشند یا مدت زمان حبس خود را تمام و کمال گذرانده باشند.

محیط زیست ایران ظرفیت صدور مجوز شکار را ندارد.

طبق آمار موجود در کشور ما تعداد چارپایان در قبل از انقلاب بالغ بر 1 میلیون راس بود که امروز این تعداد به کمتر از 200 هزار راس رسیده است. به گفته کارشناسان ، محیط زیست ایران ظرفیت صدور مجوز شکار را ندارد، اما متاسفانه هر سال به تعداد این مجوزها افزوده می شود یا دوره های قبلی آن تمدید می گردد.

زمین خواران به راحتی برای احداث ویلاهای شخصی خود تغییر کاربری می گیرند و هر روز بیشتر از پیش به حریم طبیعت و زیستگاه های طبیعی گونه های گیاهی و جانوری تجاوز می کنند.

بگذریم از آنکه در سال گذشته بیش از 9 هزار هکتار از اراضی جنگلی کشور در حریق سوخت......

سازمان حفاظت از محیط زیست کشورعلاوه بر کمبود تجهیزات و اعتبارات دولتی ، از نداشتن نیروی انسانی کافی رنج می برد که  این مهم در مازندران به دلیل موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی محسوس تر است.

7 هزار هکتار سهم هر محیط بان

در حال حاضر حدود 3 هزار و 200 نیروی انسانی در کشور مسقر هستند که کار حفاظت از 17 میلیون هکتار از اراضی تحت پوشش سازمان را برعهده دارند، با این احتساب سهم هر محیط بان 7 هزار هکتار می شود که این کار عملن امکان پذیر نیست.

در سالهای گذشته مبلغی به عنوان حق الکشف به محیط ‌بانان پرداخت می شد که علاوه بر تشویق آنها ، به وضعیت معیشتی خانواده هایشان نیز کمک می کرد، اما از سال 94 تا کنون این مبالغ پرداخت نشده است، اگرچه محیط بانی از مشاغل سخت و زیان آور شناخته شده اما بیش از 30 درصد از محیط بانان کشور جزو نیروهای قراردادی هستند که کمتر از یک میلیون و 500 هزار تومان حقوق ماهیانه دریافت می کنند.

لغو قرارداد جنگلبانان مازندرانی از دیگر معضلات زیست محیطی استان است که در ماههای اخیر به علت بی تدبیری مدیران عامل شرکت‌های تحت پوشش و به بهانه بهره برداری از جنگل‌ها در قالب طرح تنفس جنگل ، تعطیل و قراردادهای موجود نیز فسخ شد.

متاسفانه تمام این افراد از نیروهای وابسته به شرکت‌های طرف قرارداد هستند و هیچ گونه قرارداد رسمی با اداره کل منابع طبیعی ندارند، همه اینها راه را برای قاچاقچیان چوب هموارتر می کند.

به این موضوعات مسئله زباله و پسماند را هم باید افزود که همه ساله خسارات و آلودگی های جبران ناپذیری را به محیط زیست کشور وارد می کند و مازندران به عنوان یکی از گردشگرپذیرترین استانها ، بیشتر در معرض این آسیب قرار دارد، به خصوص در ایام تابستان و تعطیل سال.....

سال گذشته لایحه ای به مجلس تسلیم شد تا برای ساماندهی اوضاع زباله و پسماند در استان های شمالی ، تصمیمات جدی تری گرفته شود، لایحه ای که متاسفانه تصویب نشد و نمایندگان مجلس در خانه ی ملت ، ناباورانه رای به اولویت طرحهای دیگر دادند!

تا زمانی که اهمیت حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به عنوان تنها عاملی وجودی زندگی انسانها به درستی درک نشود اداره مهمترین امور به دستگاهها و نهادهای اجرایی ضعیف داده می شود که تحت تاثیر اهرم های فشار، از کمترین ردیف بودجه ای برخوردارند.

 منافع ملی نباید فدای منافع شخصی و محلی مدیران و نمایندگان شود.

در چنین شرایطی که دولت به تنهایی قادر به تامین نیازها و تجهیزات لازم برای حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست نیست .

استفاده از ظرفیتهای مردمی و فعالین این عرصه ، می تواند کمک بزرگی در این مسیر باشد به شرط آنکه قوانین و طرحهای جامعی در این راستا تدوین شود و منافع ملی ، فدای منافع شخصی و محلی مدیران و نمایندگان نشود، نگاه ویژه مجلس به طرحهای حفاظتی قدرت مانور در این سازمان را بالاتر می برد.

جریمه نقدی به ازای ریختن هر تکه زباله

نصب دوربینهای مدار بسته در مناطق حفاظت شده برای جلوگیری از قاچاق چوب و حیوانات و تعیین جرایم سنگین ، راه حل مطمئن تری برای مقابله با متخلفین است. اگر به ازای هر تکه زباله ای که در طبیعت رها می شود مبلغی به عنوان جریمه تعیین گردد کمتر مسافری به خود اجازه می دهد زباله ناشی از تفریح یک روزه خود را در کنار جاده بیاندازد!

و مطمئناً این راهکار بسیار کم هزینه تر از جمع آوری و ساماندهی زباله و پسماند است.

شاید اگر امروز دیدن پلنگ و شیر ایرانی در کشور ما به یک رویا تبدیل شده ، ندیدن درختانی چون "سرخدار"  و "راش" و "شاه بلوط و....... در چند سال آینده دور از ذهن نباشد......

و قدر مسلم طبیعت به تنگ آمده از خودخواهی نوع بشر روزی به خونخواهی خود خواهد برخاست و جهان را از نو بازسازی خواهد نمود......