شنبه 6 دی 1399-14:49 کد خبر:86352

عبارت گزارش میدهد:

سبز شدن فقر پشت چراغ‌های قرمز

قرار بود از اواخر پاییز دیگر خبری از متکدیانِ در مازندران نباشد، اما هنوز هم می‌توان در ظلِ سرما آنها را دید که آرام و خسته در هیاهوی کرونایی شهرهای مازندران در رفت‌وآمدند!


خزرتیترخبر: قرار بود از اواخر پاییز دیگر خبری از کارتن‌خواب‌ها، متکدیانِ ریزو درشت و کولی‌های آواره در مازندران نباشد، اما همچنان چهارراه‌های شهرهای بزرگ استان و زیر پل‌های عابرپیاده در آن کنج مخفیِ ناسور، هنوز هم می‌توان در ظلِ سرما آنها را دید که آرام و خسته در هیاهوی کرونایی شهرهای مازندران در رفت‌وآمدند!

بررسی‌های میدانی نشان می دهد در سالجاری میزان مهاجرت کولی‌ها و برخی متکدیان غیربومی به مازندران رشد چشمگیری داشته است، شهرهای ساری، بابل، نوشهر، آمل و قائمشهر در صدر جدول اقامت این افراد هستند و عموما مناطق حاشیه‌ی شهرها را برای اقامت شبانه‌ی خود برمی‌گزینند.

در اینکه آنها هم، شهروند ایران و شایسته تکریم و احترام هستند شکی نیست اما از طرفی دیگر همه می دانیم افزایش تعداد متکدیان و کارتن‌خواب‌ها در یک شهر، معضلی اجتماعی ـ اقتصادی است که علاوه بر بهم ریختن سواد بصری شهر به افزایش جرائمی نظیر سرقت، کودک‌آزاری عاطفی، اعتیاد و حتی در مواردی خرید و فروش نوزادان می‌انجامد.

بسیاری از این کولی‌ها و متکدیان برای به‌خواب فرو بردن نوزادان و کودکان خود از قرص‌های خواب‌آور یا حبه‌ی تریاک استفاده می‌کنند و جلوی چشم مسولان شهری و استانی در حالیکه کودک نشئه را به دوش می کشند پشت چراغهای قرمز مشغول کاسبی هستند.

استفاده ابزاری این افراد از کودکان و نوجوانان برای جلب ترحم عمومی، جنایت در روز روشن است و عجیب آنکه نهادهای ذی‌ربط در این حوزه ازجمله بهزیستی، اداره‌کل‌اجتماعی استانداری، شهرداری‌ها، اداره‌کل امور بانوان و خانواده استانداری، فرمانداران و ... بی‌تفاوت از کنار این ناهنجاری گل‌درشت اجتماعی و فرهنگی می‌گذرند و در بهترین حالت اگر بی‌تفاوت نیستند، کاری هم از آنها ساخته نیست.

سبز شدن فقر پشت چراغ‌های قرمز

به عنوان مثال در ساری 4گروه عمده‌ی کولی‌ها جولان می‌دهند که توسط یک مرکز فرماندهی در بلوارکشاورز مدیریت می‌شوند، پاتوق آنها عموما پشت چراغ قرمز بلوار ارتش، بیست‌متری‌های اول و دوم خیابان 15 خرداد، جلوی درب بیمارستان‌ها و مطب پزشکان، خیابان قارن و پشت چراغ قرمز معلم به طالقانی است، بسیاری از آنها شب‌ها را در حاشیه شهر از جمله کوی اصحاب، انتهای کوچه‌های شمالی بلوار امام رضا(ع) و انتهای بلوارکشاورز صبح می‌کنند،برخی نیز شبها به قائمشهر می‌روند زیرا اجاره‌بها در مناطق حاشیه‌ای قائمشهر ارزان‌تر است.

از میزان درآمد این گروه‌ها بی‌خبر هستیم اما برآوردهای اولیه نشان می‌دهد هرگروه که متشکل از 3 تا 5 نفر(یک زن، دو کودک، یک دختربچه یا پسربچه) هستند به طور میانگین ماهیانه بین 7 تا 10 میلیون تومان سود خالص دارند،این یعنی سه برابر حقوق یک بازنشسته با ۳۰ سال خون دل خوردن!

به جرات می‌توان گفت: حداقل از سال 94 تا 96 شاهد پاکسازی بزرگی در شهر ساری بودیم و مرکز استان مازندران می‌رفت تا با همکاری جدی شهرداری، فرمانداری  بهزیستی بعد از تبریز دومین شهر بدونِ گدای ایران شود، اما از سال 97 تا به امروز شاهد افزایش تدریجی متکدیان، کولی‌ها و کارتن‌خوابها در ساری بوده‌ایم بطوری که امروز وضعیت از 6 سال پیش به مراتب بدتر است.

متاسفانه گفتگوی ما با یکی از دختران نوجوان متکدی برای ما آشکار کرد که عده‌ای در تلاش برای آموزش جیب‌بری و سرقت به این بچه‌ها هستند و تعجب نکنید اگر یک روز یک دختربچه 10ساله‌ را در حال سرقت از خانه‌ی خود به دام انداختید.

وقتی به مسئولان امیدی نیست!

به نظر می رسد خواهش، تذکر، تشر یا نقد در مسئولان مربوطه اثری ندارد و باید از واکنش آنها دل کند و به سراغ راه‌حل‌های جاگزین رفت، فعلا شهرداری ساری و شورای این شهر صاحب ندارد، فرمانداری مشغول رتق و فتق روزمره‌گی است و بهزیستی ادعای عمل کردن دارد اما معلوم نیست چرا به چشم ملت نمی‌آید، در غیاب نهادهای دخیل در این آسیب اجتماعی این وظیفه‌ی نهادهای مدنی، سازمانهای مردم‌نهاد، رسانه‌ها و گروههای جهادی است که فکری به حال حل این مشکل در مازندران بکنند.

به نظر مسئولانِ حل یا کنترل معضلات اجتماعی در مازندران، نوعی عینک خاص به چشم دارند که از پشت آن همه چیز گل‌و‌بلبل است و هروقت به آنها میرسید این جمله طلایی را تحویلتان میدهند: «خوشبختانه اتفاقات خوبی در این زمینه افتاده است» این بی تفاوتی اختصاص به دولت خاصی ندارد و حدود ۳ دهه است که به روالی دردناک بدل شده اما متاسفانه در ۲ سال اخیر شاهد رشد فزاینده و ویترینی آن در مازندران هستیم.

در حالیکه همه مردم پشت چراغ قرمز گدایان با انواع رده سنی را مشاهده می کنند، مسئولان که به چراغ می رسند به جای آنها درخت می بینند، که اگر غیر از این بود حتما تابحال کاری کرده بودند، شاید هم آنها به جای خودرو از بالگرد برای طی طریق شهری استفاده می کنند و از آنجا که همه چیز از آن بالا ریز است، مردم درمانده هم به چشم آنها نمی آیند چه رسد به گدایان و کارتن خوابها!

خواسته‌ی مردم از نماینده ولی فقیه در مازندران این است که در حکم پدر معنوی استان یکبار برای همیشه تکلیف این ناهنجاری و بی‌عملی مسئولان را روشن کنند و همچنین در قامت حمایت از گروه‌های مردمی برای حل این معضل جدی گام بردارند، از استاندار مازندران نیز به عنوان شخصیتی شناخته شده در حوزه جامعه‌شناسی، فرهنگ و ورزش انتظار به‌مراتب بیشتری می‌رفت اما انتظارات به هیچ‌وجه برآورده نشده است.

آژیر خطر

فعلا بهترین و سریعترین راه استفاده از رسانه‌ها به مثابه «آژیر خطر» است،اگر همه رسانه‌های اثرگذار مازندران فشار را بر مسئولانِ مربوط به این معضل بیشتر کنند، حداقل شاهد یک‌ تکانه خواهیم بود، آنوقت باید امیدوار باشیم این تکانه به موجی بلند تبدیل شود و با بهره‌مندی از طرحی راهبردی و اجرایی، فکری به حال حل این معضل چندوجهی در مازندران کنند.